یادداشت هانآ
4 روز پیش
4.7
7
واقعا خوش شانس بودم،اونروزی که رفته بودم کتابفروشی و میخواستم یکی از کتاب های داستایفسکی رو بخرم، و چشمم افتاد به این کتاب و لحظه ی آخر بَرِش داشتم و خریدمش.به معنای واقعی کلمه،خوش شانس، در واقع فکر میکنم این کتاب بود که من و انتخاب کرد. نه من اون رو. انقدر این کتاب قشنگ بود که واقعا نمیدونم چی باید در وصفش بگم.شاید نشه با کلمات وصفش کرد.این کتاب عشق رو توصیف کرد، نه دقیقا اون عشقی که همه فکر میکنند بین انسان هاست،بلکه عشق بین صفحات یک کتاب که از فردی عاشق به جا مونده،فردی که عاشق کتاباشه،و کتاباش هم عاشق اون:) کتاب هایی که حاضر شدن نجاتش بدن،کتاب هایی که تونستن افراد زیادی رو نجات بدن، نه صرفا هزار نفر،یا ده هزار نفر، بلکه میلیون ها نفر.اونم چه کوچیک و چه بزرگ. همچنین این کتاب یاد داد ما با چیزهایی میتونیم به پیروزی برسیم که در نگاه افراد عادی مسخره به نظر میرسن.شاید یه نفر بپرسه، مگه میشه با کتاب خوندن، یه کشور رو نجات داد؟اونوقت من براش داستان کشور لیتوانی و کتاب بر های شجاعشو تعریف خواهم کرد که هیچوقت تسلیم نشدن و هیچوقت کتاب هاشون و تنها نذاشتن.برای کتاب ها جونشون رو از دست دادن،چون به گفته ی خودشون: کتاب ها ارزشمند ترین داراییِ ما هستن!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.