یادداشت

تو تنها نیستی
        خب، در ادامهٔ دلزدگی از «داستان نوجوانانهٔ آمریکایی که در مدرسه می‌گذرد» باید بگویم که این یکی با آن‌ها که قبلاً خوانده‌ام متفاوت بود! به جز خود داستان که رسماً داستان «حاشیه‌نشین‌ها» و «طردشده‌ها»ست، زبان ادبی روایت، تصویرهای لطیفش و استعاره‌هایی که در بیان مقصود به خدمت گرفته بود از بقیهٔ کتاب‌های این سبک متمایزش می‌کرد. قصه هم خطی روایت نشده بود. یک بعدازظهر -بعدازظهری خاص- راوی داستان توی اتاقش نشسته و با گوش کردن به صداهای ضبط شدهٔ دوستانش، سالی که گذرانده -و کل زندگی‌اش- را مرور می‌کند. قصهٔ تبعیض، کنار گذاشته شدن، ترس و همبستگی. داستان رؤیابافتن و فرو ریختن رؤیاها و دوباره ساختنشان.
فکر می‌کنم پایان داستان توازن خوبی از تلخی و شیرینی بود مثل خود زندگی. و البته یادمان نرود که نوجوان‌ها -مثل باقی آدم‌ها و شاید بیشتر از آن‌ها- نیازمند امیدند! امیدِ ته قصه‌ها را به اسم واقع‌بینی و واقع‌گرایی «ساده‌انگاری» نبینیم و دستِ‌کم نگیریم.
      
5

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.