یادداشت ریحانه حاجی زاده
1402/4/6
3.9
3
عمرو یکی از هزاران خدمتگزار اموی مامور شده است که به بلاد های تحت فرمان معاویه سفر و پیغام های او را به حاکمان بلاد ها برساند. شهر حائل، شهری که حاکمش ظاهرا با امویان است اما خودش، خانواده اش و مردم شهرش همگی جز علویان هستند. دستور جدیدی از معاویه آمده و انجام آن بر همه ی حاکمان واجب شده است،«دشنام دادن به علی و اولاد علی در مساجد و منبر ها» حال نعمان حاکم حائل پیک معاویه را دست به سر و پسر خود را همراه او میکند تا فعلا از آن وادی دور و آنجا را به فراموشی بسپارد. زید بن نعمان همراه عمرو سرد و گرم روزگار چشیده و عاقل تر شده است. درد مردمان علوی در دیگر بلاد ها را به عینه میبیند و غصه بر غصه اش افزوده میشود. اما در این راه سخت روز به روز دانشش درباره حضرت علی ع و اصحابش بیشتر میشود. عمرو نیز بی آنکه اطلاع داشته باشد نامه مرگ خود و همسفرش را با خود حمل میکند. در آخر این داستان نامه مرگشان مهر میشود؟
9
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.