یادداشت ریحانه حاجی زاده

دشنام
        عمرو یکی از هزاران خدمتگزار اموی مامور شده است که به بلاد های تحت فرمان معاویه سفر و پیغام های او را به حاکمان بلاد ها برساند. 
شهر حائل، شهری که حاکمش ظاهرا با امویان است اما خودش، خانواده اش و مردم شهرش همگی جز علویان هستند. دستور جدیدی از معاویه آمده و انجام آن بر همه ی حاکمان واجب شده است،«دشنام دادن به علی و اولاد علی در مساجد و منبر ها» حال نعمان حاکم حائل پیک معاویه را دست به سر و پسر خود را همراه او میکند تا فعلا از آن وادی دور و آنجا را به فراموشی بسپارد. 
زید بن نعمان همراه عمرو سرد و گرم روزگار چشیده و عاقل تر شده است. درد مردمان علوی در دیگر بلاد ها را به عینه میبیند و غصه بر غصه اش افزوده میشود. اما در این راه سخت روز به روز دانشش درباره حضرت علی ع و اصحابش بیشتر میشود. 
عمرو نیز بی آنکه اطلاع داشته باشد نامه مرگ خود و همسفرش را با خود حمل میکند. در آخر این داستان نامه مرگشان مهر میشود؟ 
      

9

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.