یادداشت ابراهیم دهقان

                شاهکاری به تمام معناست در نظر من جنایت و مکافات؛ شاید ما خارج از ظرف زمان اگر به آن نگاهی بیاندازیم داستایفسکی، ضد یهود، ضد زن و نژاد پرست به نظر برسد؛ اما نباید این را از نظر دور داشت که در زمانه‌ی او، روزگاری که جنایت و مکافات را می‌نوشت، آن نوع نگاه به زن و یهودیان بدیهیات روز بودند طبیعتن حتی بین قشر روشنفکر. بگذریم....

من ‏سالها به دلایل متعدد ادبیات روس مرعوبم میکرد. حالا و سراسر مبتنی بر پیچیدگیِ پر اتفاق این روزها ، این اراده در من شکل گرفت و 'جنایت و مکافاتِ' عالی‌جناب "داستایفسکی" در دستانم است. آن هم در این روزهای جهنمی، که بیشترش را از بد حادثه تنها بوده‌ام؛ مملکت که جای خود، جهان در هم پیچیده است؛ سخت‌ترین روزهای کاری سالهای اخیر را سنگین سنگین، پیش می‌بریم و در این بغرنج‌ترین سال اقتصاد، انگار "گاو مش حسن" در تماممان حلول کرده است. بی‌تردید اصلا زمانی مناسبی برای شکل‌گیری این اراده نبود؛ اما گاهی همه چیزمان باید به همه چیزمان بیاید و از این سو، چه زمانی بهتر از این روزها برای خواندنِ "راسکلنیکوف" که محضِ اصولگرایی‌اش تن به کشتن می‌دهد.
چقدر آنچه "ایوانوف" درباره داستایفسکی و کاراکترهایش می‌گوید، حقیقت محض است: 
《شخصیت‌های رمان‌های داستایفسکی با گذشت زمان از ما دور نمی‌شوند؛ پیر نمی‌شوند، به قلمرو اثیری الهگان هنر کوچ نمی‌کنند تا در آنجا موضوع تامّل تماشاگرانه‌ی ما شوند… در شب‌های بیخوابی و تاریک بر در می‌کوبند، به بالینمان می‌آیند و محرمانه در گوشمان نجوا می‌کنند و ما را به گفتگوهای پرتشویش می‌کشاند. با هر تپش قلبمان داستایفسکی به ما می‌گوید: «آری، می‌دانم؛ و بیش از آن هم می‌دانم، و چیزهای دیگری هم جز آن می‌دانم.» او با نگاه خیره نافذ و مرموزش همواره در برابر ما می‌ایستد، این راهنمای هشیار و تیزبین روح ما، و همزمان هم ما را هدایت می‌کند هم می‌پایدمان.》
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.