یادداشت Sh M

Sh M

1401/03/03

                بخش‌های موردعلاقه‌م از کتاب زیاد بودن ولی اینها رو اینجا مینویسم که بمونه:


تسلی‌بخشی در مواجهه با عدم محبوبیت با سقراط
اگر تنها پس از شنیدن چند کلمه‌ی تند درباره شخصیت یا دستاوردهایمان به گریه می‌افتیم، دلیل آن ممکن است این باشد که تایید دیگران بخش مهمی از قابلیت ما برای اعتماد به حقانیت خودمان را تشکیل می‌دهد. ما احساس می‌کنیم که حق داریم عدم محبوبیت را نه فقط به خاطر دلایل عملی، بلکه مهمتر از آن به این دلیل جدی بگیریم که مورد تمسخر قرار گرفتن نشانه روشنی از گمراهی ماست. البته سقراط می‌پذیرفت که گاهی اوقات در اشتباه هستیم و باید به دیدگاه‌های خود شک کنیم، اما اشتباهات فکری و نادرستی شیوه زندگی ما را در هیچ موردی و به هیچ طریقی هرگز نمی‌توان صرفا با این واقعیت اثبات کرد که با مخالفت روبرو شده‌ایم. آنچه باید نگرانمان کند تعداد مخالفانمان نیست، بلکه خوب بودن دلایل آنها برای این کار است. اینکه بشنویم تعداد زیادی از افراد جامعه ما را دچار اشتباه می‌دانند ممکن است هراسناک باشد ولی پیش از ترک موضع خود، باید به روش آنها برای دستیابی به این نتایج توجه کنیم.


تسلی‌بخشی در مواجهه با ناکامی با سنکا
گرچه شاید قلمرو ناکامی پهناور باشد -از لگد شدن پا گرفته تا مرگ نابهنگام- ولی در هسته هر ناکامی ساختاری اساسی نهفته است: تضاد خواسته‌ای با واقعیتی بنیادین. تضادها از همان دوران نوزادی شروع می‌شوند. در آن دوران کشف می‌کنیم که منابع رضایت ما خارج از کنترل خودمان هستند و جهان با امیال ما چندان مطابقتی ندارد... به نظر سنکا اوج حکمت این است که یاد بگیریم سرسختی و لجاجت جهان را با واکنش‌هایی مثل فوران خشم، احساس بدبختی، اضطراب، ترشرویی، خودبرحق‌بینی و بدگمانی بدتر نسازیم. "حیوانی که با حلقه‌ی طناب درمی‌افتد، آن را سفت‌تر می‌کند. هیچ یوغی آن قدر سفت نیست که اگر حیوانی با آن کشیده شود کمتر از هنگامی که با آن بجنگد آسیب نبیند. یک راه تسکین شرور طاقت فرسا این است که به آنها تن دهیم و در برابر ضرورت زانو بزنیم."


تسلی‌بخشی در مواجهه با سختی‌ها با نیچه
"لذت و ناخشنودی چنان به هم وابسته‌اند که اگر کسی قصد حداکثر بهره‌وری از لذت را داشته باشد ناگزیر است بیشترین مقدار ممکن از ناخشنودی را بچشد. انتخاب با شماست: کمترین ناخوشی ممکن و به عبارت دیگر: نداشتن درد و غم، یا بیشترین ناخوشی ممکن به عنوان تاوان خوشی‌ها و شادی‌های مفرط که تا به امروز به ندرت کسی لذت آن را چشیده است. اگر راه اول را انتخاب می‌کنید، یعنی اگر می‌خواهید رنج‌های انسانی را کاهش دهید، بسیارخوب! باید همینطور توان شادمانی خود را هم کاهش دهید." زیرا هیچکس نمی‌تواند بدون تجربه اثر هنری بزرگی را بیافریند، و نمی‌تواند بی‌درنگ در این دنیا به جایی برسد، و نمی‌تواند در اولین کوشش عاشق بزرگی باشد؛ در فاصله میان شکست اولیه و موفقیت‌های بعدی، در شکاف میان کسی که می‌خواهیم باشیم و کسی که در حال حاضر هستیم، حتما درد، اضطراب، حسد و تحقیر وجود دارد.
"اگر اکراه دارید که رنج خود را حتی یک ساعت تحمل کنید و دائماً از هر نوع بدبختی ممکن حذر می‌کنید، اگر هرگونه بدبختی و رنج را شر منفوری می‌دانید که باید نابود شود (چون ضعفی در زندگی است)، در آن‌صورت شما پیرو مذهب راحت‌طلبی هستید. متاسفانه شما موجودات راحت طلب و ساده‌لوح چیز زیادی درباره شور و نشاط انسان نمی‌دانید! زیرا خوشبختی و بدبختی دو خواهر دوقلو هستند که با هم بزرگ می‌شوند - یا در مورد شما، با هم کوچک می‌مانند."
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.