یادداشت احمد بابائی
1401/8/30
4.0
10
ولتر:«اگر قومی به تفکر آغاز کرد، نمیتوان او را متوقف ساخت.»* مدت ها بود که تاریخ فلسفه ویل دورانت را در کتابخانه به حال خود گذاشته بودم. فکر میکردم با اثری سخت روبهرو خواهم شد و نیمه کاره رهایش خواهم کرد. وقتی فصل اول را تمام کردم عطشی عجیب نسبت به فلسفه احساس کردم. حال باید خود را قانع میکردم که این شربت عسل را جرعه جرعه بنوشم که مبادا گلویم را بزند. دورانت تلاش کرده که در این کتاب به بیشتر جوانب فلسفه افلاطون، ارسطو، فرانسیس بیکن، اسپینوزا، ولتر، کانت، شوپنهاور، اسپنسر، نیچه، برگسون، کروچه، راسل، سانتایانا، ویلیام جیمز و دیوئی بپردازد. اینکه دورانت در پایان فصل مربوط به برخی فلاسفه نظیر شوپنهاور و نیچه بخشی تحت عنوان انتقاد نوشته است و برای برخی خیر، از اظهار نظر های شخصی او محسوب میشود. ای کاش که برای تمام فلاسفه( چه آنها که قبولشان داشت و چه آنها که قبولشان نداشت) همچنین بخشی از نظر منتقدان میآورد. کتاب به جز بخش های اندکی، مفاهیم سنگین ندارد وسخت خوان نیست. اما در کل توصیه میکنم پیش از تاریخ فلسفه خواندن از کتابهایی که فلسفی اندیشیدن را یاد میدهند یا مباحث کلی فلسفی را طرح میکنند، استفاده کنید. کتاب های نظیر «اینها همه یعنی چه؟» یا مجموعه خرد و حکمت زندگی نشر گمان. ترجمه کتاب که توسط مرحوم زریاب خوئی انجام شده، ترجمهای خوب و با دست انداز های کم است. اما نشر علمی و فرهنگی در حروف چینی و صحافی حقیقتاً کم فروشی کرده است. مثلاً در نسخهای که من خواندم دو برگ از فصل ارسطو با دو برگ از فصل افلاطون جابهجا بود! *تاریخ فلسفه ص ۱۸۴ به نقل از ص ۱۰۱ تلنتایر
29
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.