یادداشت زهرا میکائیلی
2 روز پیش
4.6
7
و تمام! بلاخره این مبارزهی نفسگیر تمام شد. فکر کنم روح فنوگلیو در خانم فونکه حلول کرده بوده و تا توانسته بدبختی به داستان اضافه کرده. هرچند که درنهایت _باز هم مثل پیرمرد_ دلش نیامده بهترین مهره هایش از بین بروند و بدبختی و شمشیر و تاریکی بر نور و کلمات و مهربانی پیروز شود. و البته که باز هم چندتایی مهرهی بد آن گوشهها مخفی کرده که اگر هوس کرد بکشدشان بیرون و مردم امبرا و مو و گرد انگشت و بقیه را باهاشان آزار دهد.. ممنونم خانم فونکه. از خواندن این سهگانه بسی لذت بردم. و یک خواهش! جان مادرت از ادامهی این داستان دست بردار!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.