یادداشت علیرضا نوریان

                در سال ۱۹۴۵ میلادی یعنی آخرین سال جنگ جهانی دوم، شهر درسدن آلمان در یک بمباران وسیع توسط آمریکایی‌ها با خاک یکسان می‌شود و ۱۳۰ هزار نفر می‌میرند. این شهر، مهد هنر گذشتگان بوده و تجهیزات نظامی نداشته است، طوری که آوارگان جنگی به آن پناه می‌آورده‌اند. این اتفاق در همان سالی روی می‌دهد که آمریکا بمب اتم بر سر مردم هیروشیما می‌اندازد.

نویسنده در این فاجعه حضور داشته و از زبان یک بازمانده تقریبا دیوانه جنگی، صحنه‌هایی از آن را روایت می‌کند؛ روایتی بامزه و تلخ. فلاکت و بدبختی طوری در این کتاب به همراه طنز بیان شده که وقتی یک سرباز آمریکایی، ۹ روز از کمترین امکانات زندگی محروم می‌ماند و از گرسنگی ‌می‌میرد، خواننده ناراحت نمی‌شود. سربازهای آمریکایی اسیر شده در این کتاب به صورت آدم‌هایی بی‌ارزش روایت شده‌اند و اصلا قهرمان نیستند.

به نظرم بهترین بخش کتاب، مقدمه آن است که توضیح می‌دهد نویسنده چرا کتاب را این‌طور نوشته است. اینکه جنگ‌‌ها را معمولا در دنیا جوان‌های کم سن و سال انجام می‌دهند و نام این کتاب هم «جهاد بچه‌ها» گذاشته شده است.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.