یادداشت م.الف

م.الف

1401/10/29

                ادبیات داستانی آمریکای لاتین، خصوصا در ژانر داستان کوتاه برای من همیشه سخت و چالش برانگیز و در عین حال جذاب بوده است چون هر یک را  دست کم باید بیش از پنج بار می‌خواندم تا بفهمم و بعد از این که متوجه شدم این نویسنده‌های سخت گیر  چه می‌خواهند بگویند تازه معاشقه‌ام با متن آغاز می‌شد. به گمان من ادبیات روس با آن غنای ذاتی و ژرفای دست نیافتنی هم حریف ادبیات آمریکای لاتین نمی‌شود. 
مدت‌ها به این فکر می‌کردم که چه چیزی این نویسندگان خیال پرور عجیب و غریب را از دیگران متمایز می‌کند؟ پاسخی نمی‌یافتم تا اینکه در پیچ و تاب زندگی قدری بیشتر پا کوبیدم و فهمیدم هیچ کس نمی‌تواند جز چیزی را که حقیقتا درک کرده روایت کند! اگر نویسنده‌ای سراغ موضوعی برود که آن را در زیست فردی و جمعی خود تجربه نکرده و از سر نگذرانده، جز مشتی مهمل نخواهد نوشت!
و راز اعجاب آوری ادبیات آمریکای لاتین برایم قدری گشوده شد؛ آمریکای لاتین سرزمین تلاقی تجربه های کهنه و نوست! سرزمین تجربه های بیگانه، محمل مواجهه‌های غیر منتظره  و ماجراهای شلوغ! سرزمین شگفتی ها و تحقق وعده های آخر الزمانی کاهنان معابد آزتک و اینکا! 
تصور کنید روزی در دهکده خود مشغول روزمرگی هستید که ناگاه بیگانگانی با  پرنده‌های چوبی عظیمشان که بر آب می‌پرند می آیند؛ کاهن معبد آفتاب تحقق وعده کهن ارواح را در آن می‌بیند که پایان دنیا را وعده می‌دهد! 
آن وعده تحقق یافت و دنیای رازآلود و منزوی آمریکای باستانی به پایان رسید؛ دنیای جدیدی آغاز شد که نشان از خشم ارواح و خدایان داشت. دنیایی که در آن فرزندان به جرم پدران به بردگی گرفته می‌شدند و بیگانگان که از جهان آنسوی آب ها آمده بودند همه را از خانه و سرزمینشان بیرون می‌راندند. 
روایت ها از معبر تجربه ها و تجربه ها از دالان روابط بیرون می‌آیند. در جایی از قول شوپنهاور خوانده بودم که همه آنچه ما از زندگی می‌دانیم از ارتباطمان با دیگران سرچشمه‌ می‌گیرد. با این اوصاف همین مواجهه میان انسان های مختلف با نژاد، فرهنگ، سنت و زبان متفاوت است که مایه باروری تجربه می‌شود؛ چه اینکه بعدها وقتی جای پای بیگانگان در قاره جدید محکم‌شد،  امتزاج میان  سفیدهای بیگانه، سرخ‌ها و سیاهانی که از آفریقا با همان پرنده های آب‌رو به ینگه دنیا آمده بودند دنیای جادویی ادبیات آمریکای لاتین را خلق کرد. دنیایی که در آن مرز میان رویا و واقعیت به باریکی مو بود و خواب را از بیداری به درستی نمی‌شد تشخیص داد. دنیایی که برای بسیاری به دوزخ می‌مانست و برای عده‌‌ی کمی بهشت! 
دنیایی که در آن تبار‌های اصیل محکوم به تحمل "صد‌ سال تنهایی" بودند.
ادبیات آمریکای جنوبی اما یک شاخصه مهم دیگر داشت که مرا مجذوب و شیفته خود می‌کرد و آن این بود که نوشته‌هایش همه روایت‌های زندگی بودند: خشن، گیج کننده، پیچیده، مبهم، رازآلوده و غیرقطعی! 
اثری که می‌بینید در نوع خود گنجینه ای بی نظیر است که در اصل توسط انتشارات آکسفورد به انتخاب روبرتو گونسالس اچه وریا تالیف شده و جناب کوثری خوش ذوق آن را به ما فارسی زبانان هدیه داده است. بی شک تجربه زیستن در دنیای ادبیات آمریکای لاتین متفاوت ترین تجربه ادبی کسانی خواهد بود که پیش از این، از چشیدنش محروم‌بوده‌اند...

پانوشت: 
مطالعه این اثر پیش از مواجهه با  هر یک از رمان‌های بلند و درخشان ماریوبارگاس یوسا، خورخه لوییس بورخس و گابریل گارسیا مارکز و... می‌تواند دل و دماغ خواننده فارسی زبان را آماده تر کند.
        
(0/1000)

نظرات

پارمیدا

1401/10/30

انقدر  این آثار عجیب دوست داشتنی‌ان که تعریف ازشون همیشه فحش‌های شیرین لازم داره. جادو دارن لامصبا.