یادداشت آناهیتا
6 روز پیش
"می دونی سوکورو، به هیچ وجه نباید اونو از دست بدی. چه جوری اش مهم نیست. نظر من رو بخوای الان اگه بذاری بره، شاید دیگه توی تمام زندگیت کسی رو نداشته باشی." -اعتماد بنفس ندارم. -چرا نداری؟ -چون به خودم اعتقاد ندارم. نه شخصیت خاصی دارم، نه رنگ درخشانی. من چیزی برای ارائه ندارم. همیشه مشکلم همین بوده. حس می کنم یه ظرف خالی هستم. احتمالأ من یه شکلی دارم، مثل یه ظرف، اما توی اون ظرف هیچی نیست. به نظرم به عنوان یک آدم؛ مناسب اون نیستم. هرچی زمان بگذره و سارا در مورد من بیشتر بدونه، بیشتر ازم ناامید می شه. اونم بالاخره تصمیم می گیره به تدریج ازم فاصله بگیره. کتاب خوبیه خیلی باهاش ارتباط برقرار کردم 👍
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.