یادداشت محدثه حسنی
1403/7/21
4.3
21
سلام و نور قدرت تخیل و قدرت داستان گوئی نویسنده رو خیلی دوست داشتم. داستانهای توی نمایشنامه تقریبا همگی تاریک و جنائی بودن از اون نوع داستانها که تو فیلم ترسناکهای امریکایی میبینیم که از اول تا اخر دارن یه عده رو با اره ای چاقویی چیزی تیکه تیکه میکنن🫠 مرد بالشی هم اسم یکی از داستانهای شخصیت نویسنده ی این نمایشنامه ست که به جرم قتل چندتا بچه به روش داستانهای کوتاهش همراه با برادر عقب موندش بازداشت شده و توسط دو بازجوی مشکل دار تحت بازجوئی قرار گرفته. یک جمله ای که تو این نمایشنامه خیلی برام جالب بود دیالوگ یکی از باز پرسها بود : پدر من یک دائم الخجر پرخاشگر بود. پس منم یک دائم الخمر پرخاشگرم؟ بله هستم. اما من خودم انتخاب کردم . به راحتی هم اقرار میکنم. این جمله بعد از اینکه نشون میده شخصیتهای نمایشنامه در کودکی توسط پدر مادرشون شکنجه شدن و در بزرگسالی در لباسهای مختلف یا همین کار رو انجام میدن یا در موردش مینویسن خیلی قابل تامل بود . برداشت من این بود درسته که تربیت پدر و مادر در ساختن شخصیت فرزندان خیلی مهم و حیاتیه اما در نهایت این خود فرزندان هستن که انتخاب میکنن چطور باشن و نمیشه همه ی مشکلات رفتاریشون رو به گردن پدر و مادر بندازن. کتاب نکات قابل تامل دیگه ای هم داشت مثل تاکیدش بر رنج زندگی در دنیا که آدم رو یاد آیه ی خلق الانسان فی کبد مینداخت. یا نکاتی که در مورد داستان گوئی داشت در یک بخش شخص نویسنده با بازجو سر عنوان داستان بحث میکنه و شیوه ی صحیح انتخاب عنوان رو گوشزد میکنه،در جای دیگه با بیان یک داستان ساده ولی پر مفهوم از زبان باز پرس پرونده، تفاوت بین داستان مریض و تاریک رو با داستان مقابلش بیان میکنه که اتفاقا مرز این تفاوت خیلی هم باریک بود ولی خیلی جالب بود . و نکات دیگری که خیلی هم آموزنده بود. خلاصه که کتاب در ظاهر یک نمایشنامه ی کوتاه و به ظاهر تاریک و جنائی بود ولی نکات آموزنده ی زیادی داشت برای کسی که اهل فکر باشه .
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.