یادداشت محمد سعید میرابیان
دیروز
اجازه بدید اعلام کنم یکی از دشوارترین کتابهای عمرم دربارهی سرمایهداری رو خوندم... پیچیده و سرشار از نظریاتِ درهمتنیده از داب و سوییزی و والرشتاین تا مارکس و لنین و تروتسکی بود. برخلاف کتابهای رایج از نظریهپردازانِ غریب و آشنا، هنری هلر خاستگاه سرمایهداری را نه خاستگاهی تکساحتی بلکه چندعاملی میداند و همین تفاوت اورا ملزم میکند تا مخاطب را با دریای پهناوری از نظریاتِ پیچیده مواجه کند و همهی این نظریات را بهم بپیچاند و در سختترین جملهها به خورد خواننده دهد. ⚠️ فلذا مطالعهی این کتاب را هم به همه توصیه نمیکنم و معتقدم پیشینهی زیادی میخواهد. اگر میخواهید کتاب را بخوانید که هیچ اما اگر نمیخواهید بخوانید اما دربارهی مطالب کنجکاو هستید، ادامه متن برای شماست... هلر در زایش سرمایهداری از چشمانداز سدهی بیستویکم معتقد است اگرچه تاریخِ سرمایهداری تاریخی اروپامحور و انگلیسمدار است اما پیش از انگلستانِ عصرِ صنعتی و با شروعِ دورهی رنسانس سرمایهداری در ایتالیا، پروس و فرانسه ظهور کرده بود که به سه دلیلِ عمده ناکام ماند: ۱. سکون و عدم بهرهوری در صنعت و کشاورزی. ۲. عدم ایجاد بازارِملی و خرج مازادِ سرمایه در تجملاتِ هنری؛ خصوصا معماری. ۳. عدم ایجاد بازارِ جهانیِ سرمایهدارانه(چرا که تنها ایتالیا در آنزمان وارد دورهی سرمایهداری شده بود) و نیز کنارهگیری در اکتشافات. در مناسبات اجتماعی و سیاسی هیچگاه نمیتوان یک خاستگاهِ خاص را بر برآمدن پارادایمها تعیین کرد؛ همواره چندعامل متفاوت و مکمل این وقایع را متضمن میشوند. درمورد تاریخ سرمایهداری هم باید گفت که تنها تجاریسازی و بازارجهانی عامل برآمدن هیولای مهارناپذیرِ سرمایهداری نبوده و این امر بدونِ استعمارِ عصرِ اکتشافات، سیاستهای اجباریِ حکومتِ مطلقه، انقلابِ صنعتی و اقتصاد مرکانتیلیستی امکانپذیر نبوده است. دولتهای مدرن اگرچه بدستِ نجیبزادگان و باهدف حمایت از ساخت فئودالی بوجود آمده بودند اما رابطهای دیالکتیکی با نظم بازار برقرار کردند. این دولتها رفتهرفته با ایجاد شکافی بزرگ میان بعد اجتماعی-سیاسی حکومت و بعد اقتصادی جامعه مالکیت را از زمینداریِ اشتراکی به مالکیتِ خصوصیِ طبقهی جدید تغییر دادند. این طبقهی جدید از تودهی دهقانان، اشراف و نجیبزادگانی تشکیل میشد که با جمعآوری و انباشت ثروت تواناییِ خریدِ مالکیتِ خصوصی از دولت را داشتند. در مقابل دهقانانی هم وجود داشتند که در پی مالکیت خصوصی آواره شدند و بصورت دورهگردی و خانهبهدوشی دنبال کار میگشتند. ماحصل این رخداد بوجودآمدن "اجارهدارِ سرمایهدار"[صاحبزمینانی که وقت و یا سررشتهای از کشت نداشتند و دهقانانِ آواره را بعنوان مستاجر استخدام میکردند تا روی زمینها کارکنند.] و مستاجرین شد که کشاورزی را به کارِمزدی تبدیل کرد. نارضایتی دهقانانِ بیزمین افزایش پیدا کرد و شهرها عرصهی وقوع نخستین انقلابهای طبقاتی شد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.