یادداشت

تا خانه در باران
        به نیت خرید برای دخترک راهی نمایشگاه شدم و مستقیم رفتم سالن کودک و نوجوان. دستاورد چهار ساعت چرخیدن بین غرفه ها، شد حدود سی جلد کتاب و همان شب، نیمی اش را تنهایی برای خودم خواندم. بیشتر از همه ذهنم درگیر این کتابِ تا خانه در باران و تصویرسازی هایش ...آرامش و سکوتش... شد. 
کتابی است از باب گراهام  با ترجمه ی خانم خسرونژاد و از نشر میچکا.
قصه با خداحافظی مادری باردار و پسرش از مامان بزرگ آغاز میشود.
 آنها خانه ی مادر بزرگ را به قصد خانه ی خودشان ترک می کنند و تمام داستان ،ما کنار این  مادر و پسر در ماشینشان و در ترافیک شبی بارانی می مانیم. 
کتاب شما را در لحظه آرام می کند. هیچ خبری نیست. انگار شما هم مجبور میشوید دست از عجله کردن برای اتمام کتاب بردارید و در ماشین سرجایتان آرام و قرار بگیرید.
یک لقمه غذا بخورید. روی شیشه ی بخار گرفته با انگشت چیزی بنویسید . به اسم نوزاد جدید فکر کنید...
کتاب را توصیه میکنم به همه ی مادران عجول، با لیست های بلندبالایی از  وظایف که هول می زنند زودتر جلوی هرکدام یک تیک بزنند، به آنها که دائم در تکاپو و بدو بدو هستند.
بنشینید این کتاب را بخوانید بلکه  چند دقیقه آرام بگیرید. 
هیچ خبری نیست.
مهمترین اتفاق دنیا، انتخاب ِ اسم نوزاد است که فرنسی کوچولو، روی شیشه ی بخارگرفته ی ماشین ، می نویسدش.
      

8

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.