یادداشت
1401/2/26
3.4
3
به نیت خرید برای دخترک راهی نمایشگاه شدم و مستقیم رفتم سالن کودک و نوجوان. دستاورد چهار ساعت چرخیدن بین غرفه ها، شد حدود سی جلد کتاب و همان شب، نیمی اش را تنهایی برای خودم خواندم. بیشتر از همه ذهنم درگیر این کتابِ تا خانه در باران و تصویرسازی هایش ...آرامش و سکوتش... شد. کتابی است از باب گراهام با ترجمه ی خانم خسرونژاد و از نشر میچکا. قصه با خداحافظی مادری باردار و پسرش از مامان بزرگ آغاز میشود. آنها خانه ی مادر بزرگ را به قصد خانه ی خودشان ترک می کنند و تمام داستان ،ما کنار این مادر و پسر در ماشینشان و در ترافیک شبی بارانی می مانیم. کتاب شما را در لحظه آرام می کند. هیچ خبری نیست. انگار شما هم مجبور میشوید دست از عجله کردن برای اتمام کتاب بردارید و در ماشین سرجایتان آرام و قرار بگیرید. یک لقمه غذا بخورید. روی شیشه ی بخار گرفته با انگشت چیزی بنویسید . به اسم نوزاد جدید فکر کنید... کتاب را توصیه میکنم به همه ی مادران عجول، با لیست های بلندبالایی از وظایف که هول می زنند زودتر جلوی هرکدام یک تیک بزنند، به آنها که دائم در تکاپو و بدو بدو هستند. بنشینید این کتاب را بخوانید بلکه چند دقیقه آرام بگیرید. هیچ خبری نیست. مهمترین اتفاق دنیا، انتخاب ِ اسم نوزاد است که فرنسی کوچولو، روی شیشه ی بخارگرفته ی ماشین ، می نویسدش.
8
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.