یادداشت ایمان سهرابی

                هیچ وقت از جنگ خوشم نیامده است. نه این که ژست بگیرم و بگویم آدم صلح طلبی هستم که اتفاقا از آن منظر به شدت جنگ طلبم. اما از جنگ خوشم نیامده است چون اصلا فهمش نمی کنم. درکش نمی کنم. نه جنگ را نه دفاع را. جنگ طلب هستم از این حیث که به مشتاق به مصاف اندیشه های معاند بروم؛ اندیشه های مخالف. اصلا راستش را بخواهید صمیمی ترین دوستانم مخالفانم هستند. با شدیدترین لحن بحث می کنیم، شاید دعوا کنیم، شاید دلخور شویم، شاید قهر کنیم اما با اولین دعوت برای صرف نهار یا شام در منزل همه چیز فراموش می شود.
با این حال اما جنگ را فهم نکردم. این که چرا باید اسلحه دست بگیرم و یک نفر را از زندگی ساقط کنیم. برای همین است که اعدام را هم درک نمی کنم. حبس ابد را می فهمم اما اعدام را نه. حالا بر فرض که یک نفر اسلحه بردارد و سراغ من بیاید، سر بر می گردانم و مسیرم را تغییر می دهم. اگر دنبالم کند، سرعتم را افزایش می دهم اصلا فرار می کنم هر چند در ظاهر امر ترسو به نظرم برسم. ترسو به نظر رسیدن بهتر از قاتل بودن است.
جنگ را فهم نمی کنم اما اگر بنویسم جنگ ایران و عراق خاص است نباید فکر کنید شعار می دهم. هرگز درباره آن پژوهش گسترده نکردم؛ علاقه ای هم نداشتم. بخش قابل توجهی از اطلاعاتم معطوف می شود به چند سفر در مناطق غربی و جنوب غربی کشور که بار اول برای تفریح بود و در نوبت های بعد به کنجکاوی بدل شد.
این بار هم از سر تفریح، در راستای یک پروژه تحقیقاتی و به سفارش اهل فن این کتاب را مطالعه کردم نزدیک به ۶۰۰ صفحه مصور را. تمام هم نویسنده روایت جنگ است نه قضاوت آن. روایت یک تجاوز است و دفاع. البته دفاع تبدیل می شود به حرص و طمع. دیپلماسی ضعیف هم در بزنگاه ها گریبان گیر می شود و باقی قضایا.
کتاب پوشیده است از تصاویر ناب و کمیاب؛ از جداول و نمودارها و از همه مهمتر ارجاعاتی که قریب ۳۰ یا شاید هم ۴۰ صفحه از پایان کتاب در بر دارد. بعید می دانم منبعی فارسی و غیرفارسی، نوشته یا نانوشته، موجود یا ناموجود باشد که نویسنده به آن دست نیافته یا از آن مطلع نباشد. هنوز هم جنگ را فهم نمی کنم؛ اما به نظرم جنگ ایران و عراق یک جنگ خاص است؛ یک جنگ استثنا؛ یک دفاع شگفت انگیز.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.