یادداشت روانشناس آدمخوار (سهند)

                آیا از بین رفتن نسبی انسانیت هزینه ی خوبی برای نجات جامعه انسانی است؟
تصور کنید در دنیایی زندگی می کنید که در آخرین قرن وجود خود است ، قحطی همه جا را فرا گرفته ، دو درصد از جمعیت زمین مرده اند و گوشت مصنوعی جایگزینی بر گوشت واقعی شده.
اکنون دو راه در روبرو شماست : ادامه دادن زندگی خود و روند طبیعی یا ارتقایی سخت از انسانی متفکر به انسانی خداگونه ، انسانی که تحمل دردش بالاست ، احتیاج به خواب کمی دارد و هر چیزی که در زندگی اش رخ داده است را مانند یک فیلم بر روی پرده سینما در ذهن خود دارا است اما منطقش به احساساتش ارجحیت داده شد احساسث که بزرگترین بخش انسانیت است.
این اثر روانشناختی به تقابل این دو عقیده می پردازد ، دو عقیده که نه کاملا بی نقصند و نه کاملا پر از ایراد.
یک مورد از انتقاد هایی که به این اثر زده می شود توجه بیش از حد به جزئیات است در حالی که یکی از مثبت ترین ویژگی های این کتاب دقیقا همین توجه به جزئیات انسان ارتقا داده شده است.
توصیف شخصیت ها ، عقایدشان و اتفاقات درونی که برایشان طی روند داستان می افتد به طرز تقریبا کاملی روایت شده است به شکلی که حتی اگر در برخی از قسمت ها داستان با روندی کند پیش می رود اما همچنان جذابیت خود را حفظ می کند ؛ تنها نکته منفی برای من کمتر پرداختن به جزئیات آخرالزمانی دنیای کتاب بود به گونه ای که نویسنده چند قطره از جزئیات را در اختیار شما می گذارد و تا آخر کتاب خواننده را به چشمه ای می‌کشاند که وجود ندارد.
این رمان نوین اعتراض و هشداری از طرف بلیک کراوچ به جامعه ی انسانی بود جامعه ای که هر چقدر خالق است به همان اندازه یا حتی بیشتر نابودی به وجود می آورد نابودی که در نهایت به گونه ی خودش می رسد و پایان می‌یابد ، خواندن و تفکر در این کتاب را شدیدن پیشنهاد می‌کنم.
در آخر تشکر می‌کنم از نشر نون و جناب هادی سالارزهی برای چاپ و این ترجمه فوق العاده.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.