یادداشت غلامحسین دریانورد
1401/6/11
این نمایشنامه را خواندم: انتخاب درونمایه این نمایشنامه نیز همسو با عنوان این کتاب است انتخاب. اینکه ما در تمام طول عمرمان ناگزیر به انتخاب هستیم و آنچه بر سرمان میآید خوب یا بد نتیجه تصمیمگیرهای ما بر سر دو راهیهای زندگی است. این هم قطعهای از این نمایشنامه: " هستر: چطور میشه بدون امید زندگی کرد؟ میلر: خیلی راحت. بدون امید زندگی کردن میتونه همون بدون ناامیدی زندگی کردن باشه. هستر: اینها فقط حرفه. میلر: حرف میتونه کمکتون کنه، بهشرط اینکه ذهنتون درکش کنه. (هستر را محکم میچرخاند تا روبهرویش قرار گیرد. با خشونت.) فردیِ شما ترکتون کرده. قرار هم نیست هیچوقت برگرده. بههیچ عنوان. هیچوقت. با هر کلمه، چنان که گویی به جسمش ضربهای وارد شود، پژمردهتر میشود. هستر: (با تندی) میدونم. میدونم. با همین نمیتونم مواجه شم. میلر: (با بیرحمی) چرا، میتونین. اون کلمهٔ «هیچوقت». باهاش مواجه بشین، اون وقت با زندگی میتونین مواجه شین. به ورای امید فکر کنید. این تنها شانستونه. هستر: ورای امید چیه؟ میلر: زندگی. باید باورش داشته باشین. حقیقت همینه میدونم."
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.