یادداشت زهرا عشقی مُعز

                تصویرگری خوبی داشت.
اما دقیقا نفهمیدم چی میخواست بگه!
خرسی که صداهایی از جنگل شنید و شاکی شد و رفت ببینه چه خبره خودشم قاطی شون شد و سازهای مختلف رو امتحان کرد   و زدن و رقصیدن و کیف کردن   و همه خوابیدن ولی خرسی بیدار موند ویلون زد:/
😄😄😄
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.