یادداشت زینب باقری
1403/4/24
روزی که پنجره دنیایش را دید، در کنار اینکه عنوان جالبی به نظر میرسد، ایده اصلی کتاب نیز هست. به علاوه کتاب دریچه و زاویه نگاه تازهایست به این موضوع که چقدر فرو ریختن دیوار عادت ها میتواند دردناک باشد. این مفاهیم تمثیلی داستان خوبی را پدید آورده است هرچند نداشتن هیجان کافی برای کودکان، کمبودیست که در داستان حس میشود. در ضمن شخصیت اصلی یک پنجره و شیء است و احتمال عدم همذاتپنداری مخاطب با آن و به بار ننشستن ایده نویسنده وجود داشت، هاله قربانی با دادن حضوری انسانی در پنجره، مخاطب را به داشتن تصویر ذهنی از افعال پنجره یاری میکند. همچنین تصاویر فرامتن زندگی مرد صاحبخانه از وقتی که به آن خانه نقل مکان کرده تا باغچه را بیل میزند و... بر لذت مخاطب از داستان افزوده است. به طور مثال شروع داستان با تصویری از بازار پنجره مواجهایم که بازار سبک سنتی ایرانی دارد. مردی که پنجرهای زیر بغل دارد در حال گذر است و در شیشه پنجره صورتی انسانی میبینیم که لبخند به لب دارد و در متن صفحه نوشته شده است:«پنجره منتظر بود که نصب شود تا بتواند هر چه زودتر دنیایش را ببیند.» همانطور که مشخص است تصویر با متن رابطهی تكميلي و افزایشی دارد. با تمام خوبیهای تصویر این سوال از تصویرگر باقیست که در حالی که در متن مانعی وجود ندارد چرا یک مرد تنها به تصویر کشیدهاند این تصاویر در داستان کودک است پس چرا یک خانواده نکشیدهاند؟ وقتی وجوبی ندارد چرا سیمای مردانه به کتاب دادهشود! از سویی داستان در بند آخر نتیجهگیری میکند: «پنجره به خاطر آورد چگونه مدتها به تماشای یک دیوار و چند پرنده راضی بود و میترسید دیواری که مانع دیدن دنیایی به این زیبایی بود، فرو بریزد.» که هم مستقیمگویی دارد و هم روایت است. به طور کلی با صرف نظر از خطای نگارشی صفحه پانزده (واژهی دیوار به جای پنجره) داستان خوب و قابل قبول است و از مفاهیمی ارزشمندی برخوردار است که میتوان با گروه سنی ب و ج به گفتگو پرداخت.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.