یادداشت مهتاب تیموری

باکره و کولی
        "وقتی همسر کشیش با مردی جوان و بی‌پول فرار کرد، افتضاحی برپا شد که نگو و نپرس."  
دی. اچ. لارنس نوول باکره و کولی را با این جمله آغاز کرده است. جمله‌ای که شروع یک طوفان و تغییر را در زندگی کشیش به خواننده اعلام می‌کند. این اتفاق سرآغاز ماجراهایی است که در این کتاب با آن همراه می‌شویم. باکره و کولی با عنوان اصلی The Virgin and The Gipsy  برای اولین بار در سال 1930 پس از مرگ لارنس منتشر شد و گفته می‌شود طرحی ناتمام از یک رمان است که او فرصت ویراستاری و نوشتن آن را نداشته است. این نویسنده‌ی انگلیسی با زبان منحصر به فرد خود اخلاق و عشق را به زیبایی با هم می‌تند و خواننده را به فکر فرو می‌برد.
باکره و کولی داستان زندگی یک کشیش محلی است که به همراه دو دختر خود، به نام‌های ایوت و لوسیل، مادربانو، خواهر و برادرش در یک کلبه سنگی زندگی می‌کند. ایوت در این کتاب به عنوان شخصیت اصلی ظاهر می‌شود و در تلاش است تا محدودیت‌های خانوادگی خود را از بین ببرد و چهره واقعی عشق را پیدا کند. ایوت در گردشی معمولی با مردی کولی آشنا می‌شود. این آشنایی جلوه‌ای نو به زندگی این دختر جوان می‌بخشد.  لارنس با استفاده از فضای روستایی و ساده در کتاب‌های خود، طبیعت و غریزه انسان را به تصویر می‌کشد.
در کل کتاب جالبیهو من از خوندنش لذت بردم. از فضای روستایی کتاب های لارنس واقعا خوشم میاد و اینکه اخلاق و عشق رو روبروی هم قرار میده
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.