یادداشت هادی انصاری
1400/8/7
پابرهنهها نوشتهی زاهاریا استانکو ترجمهی احمد شاملو اگر میخواهید «فقر» را حس کنید این کتاب یکی از بهترینهاست. شما روایتِ داستانِ نویسندهای را میخوانید که وجهِ مشترکِ تمام عمرش مبارزه با فاشیسم و هزینه دادن برای آن بوده است. کسی که تمامیِ سالهای جنگ جهانی را در اردوگاههای کار اجباری در اسارت به سر برده است. این رمان قصهی پرغصّهی کودکی به نام داریه است که از زبان خود او پی گرفته میشود. داستانِ شرایط اسفبارِ زندگانیِ اوست که غمهای زندگیاش فرصتِ نفس کشیدن به شما نمیدهد. توصیفها و بیانِ تاثیرگذارِ نویسنده با وجودِ لطافتِ شعرهای ترجمه شده توسّط شاملو احتمالا گهگاه شما را به این صرافت خواهد انداخت که کتاب را ببندید تا دمی از زیر بارِ رنجها و تلخیهای این زندگی بیرون بیایید و نفسی بکشید. قصهی دورانِ کودکی تا پانزده سالگیِ پسري که در شرایطِ به معنایِ واقعیِ کلمه بد پا به دنیا میگذارد. در خانوادهای بزرگ میشود که رعیّتاند و هرچه دارند و ندارند از آنِ صاحبانِ خودخواندهی زمینهاست. در این جامعه دینداران، کسانی که نمادِ دین شمرده میشوند، به برکتِ وجودِ خوانین و کاسه لیسی، مشغولِ چیزی شبیه به زندگیاند. شرایطِ اخلاقی و فرهنگیِ جامعه نیز چنان که میتوان انتظار داشت فاجعهبار است. در نابهنجاریِ این وضع همین بس که تقریبا قیدی به نامِ زن و شوهری در این جامعه وجود ندارد و نه تنها تجاوز و روابط نامشروع در سطح گسترده وجود دارد بلکه این مسائل به حدّی علنی شده است که از چشم کودکان نیز پنهان نمیماند. شرایطِ سیاسی نیز حکایت از قدرتِ مطلق بودنِ حاکمان دارد. هر تلاشی برایِ دستیابیِ کارگران به شرایطی بهتر محکوم به شکست است. در برههای رعیّت علیهِ حاکم شورش میکند و حقش را مطالبه میکند امّا این شورش یا به تعبیرِ نویسنده انقلاب پس از سه چهار روز به زورِ توپ و تفنگهایِ حکومتِ مرکزی خفه میشود و اوضاع از آن که بود نیز بدتر میشود. در چنین محیطی که فقر در تمامیِ ابعاد غوغا میکند صحبت از اخلاق و فرهنگ و مسائلی از این دست بیشتر شبیه به شوخیست. نویسنده نیز این بیاخلاقی و خشونتِ مردم را زاییدهی دو مسالهی فقر و ظلمِ حاکمان و طبقهی فرادست میداند. حال در چنین جامعهای کودک داستان، داریه، به علم علاقه دارد اما هرچه میدود نمیرسد و تمامِ تلاشهایش نافرجام باقی میماند. همین که کورسویی از امید در برابرش نمایان میشود ناگهان تیری از غیب میآید و یکی از پاهایِ این کودکِ بیچاره را فلج میکند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.