یادداشت مریم

مریم

1403/5/12

Catching fire
        [ 1 of 5 stars ]
2 of 5 stars
3 of 5 stars
4 of 5 stars
5 of 5 stars
.
تو کتاب اول می‌شد خودخواهی و سنگدلی شخصیت اصلی رو گذاشت پای تلاشش برای سرپا نگه داشتن خانواده‌ش و بهش حق داد که در مسابقه به دیگران هیچ رحمی نشون نده و حتی عشق آشکار هم‌گروهیش رو مدام بذاره به پای حیله‌گری. اما توی این جلد، خودپسندی و بی‌احساسی و نگاه از بالا به پایین از سرتاپای شخصیت اصلی می‌باره. دیدن این خصوصیات از شخصیتی که از طبقه‌ی پایین و شرایط سخت زندگی اومده چندبرابر برای مخاطب سنگینتره تا کسی که تو ناز و نعمت بزرگ شده و طبیعیه چنین رویکردی داشته باشه.
برای نمونه :
" I can't argue that Finnick isn't one of the most stunning, sensuous people on the planet. But I can honestly say he's never been attractive to me. "

" But what are the livestock keepers from District 10, who are dressed as cows, doing with flaming belts? Broiling themselves? Pathetic.
Peeta and I, on the other hand, are so mesmerizing with our ever-changing coal costumes that most of the other tributes are staring at us. We seem particularly riveting to the pair from District 6, who are known morphling addicts. Both bone thin, with sagging yellowish skin. They can't tear their overlarge eyes away, even when President Snow begins to speak from his balcony, welcoming us all to the Quell. "

" Girl talk. That thing I've always been so bad at. Opinions on clothes, hair, makeup. "

این سه نمونه فقط مربوطه به چند صفحه از فصل پونزده و مشابهش در باقی فصل‌ها فراوانه.
حتی قسمت‌هایی از داستان که شخصیت اصلی به دیگران شفقت نشون می‌ده باز هم با همون نگاه بالا به پایین و از منظر خودپسندیه که مثلا اگر من فلان کار رو از موضع قدرتم انجام داده بودم الان فلانی فلان بلا سرش نیومده بود. نه اینکه واقعا بخواد خودش رو به خاطر قضیه مسئول و مقصر قلبی بدونه. یا اگر مثلا با کسی همدست می‌شه برای اینه که اون رو یاد اعضای خانواده‌ش میندازه یا یاد خودش که به جای خواهرش داوطلب شده بود.

از نظر من شخصیت اصلی این مجموعه یکی از چندش‌آورترین شخصیتای داستانی ادبیات نوجوانه. شخصیتی که خواننده‌ها بیرحمی و نخوتش رو به کله‌خری و نترسیش و فضاسازی تیره و تار داستان به راحتی می‌بخشن. و واقعا درک نمی‌کنم این تم داستانی قتل و کشتار کودکان و بعدتر بزرگترها چطور اینقدر از نظر طیف وسیعی از آدم‌ها طبیعی و بدون مشکل می‌تونه باشه.

این شخصیت‌هایی که به راحتی برای بقا دیگران رو طی یه مسابقه‌ی دوهفته‌ای با فجیع‌ترین روش‌ها می‌کشن، چطور همین کشتار رو علیه حکومتشون انجام ندادن که هفتاد و پنج سال تو مملکتشون دیکتاتوری ادامه پیدا نکنه؟ این نکته به تنهایی واضحترین و بزرگترین پلات‌هول این داستانه. چرا حتی نشده در یک دوره از بازی‌ها شرکت‌کننده‌ها با هم متحد بشن و همدیگر رو نکشن تا آبروی حکومتشون رو ببرن، اون هم چنین حکومتی که با یه میوه‌ی سمی خوردن یا نخوردن شخصیت اصلی و هم‌گروهیش فوری پایه‌هاش وا می‌ده و مردمش شروع می‌کنن شورش. بعد اونقدر حکومت احمقیه که با فشار آوردن بیجا به مناطق آرومی مثل منطقه‌ی دوازده اونا رو هم با گرسنگی دادن و سختگیری مجبور به شورش و همراهی با دیگر منطقه‌ها می‌کنه.

یکی از ایده‌های مضحک داستان هم اینه که دور پشت‌بام ساختمان تمرین و پرتگاه زمین یکی از دوره‌های مسابقه یه میدان فشار گذاشته شده تا کسی نتونه خودشو بکشه، اینطوری که وقتی چیزی پرت بشه پایین انگار بخوره به ترامپولین دوباره برمی‌گرده بالا، در حالیکه یه دیوار بلند کافیه برای این قضیه. ولی نویسنده این ایده‌ی احمقانه رو به جای دیوار پیاده می‌کنه تا با همین ایده بتونه توضیح بده یکی از شرکت‌کننده‌های قدیمی چطور برنده شده. واقعا چطور ممکنه مسئولین مسابقه‌ای که اینهمه سال قدمت داره ایده‌ی ساده‌ی دیوار کشیدن به ذهنشون نرسیده باشه.

مسئله‌ی بعدی ایده‌ی عجیب ازدواج دو تا نوجوان شونزده ساله است. انگار که انگلستان قرن شانزدهم باشه.

مایه‌ی تاسف اینجاست که همین یکی دو هفته پیش کتاب اول این مجموعه جزو شصت کتاب برتر قرن به انتخاب مخاطبان نیویورک‌تایمز شد که دیگه رسما دود از کله‌ی من بلند بشه بخاطر این حجم از بیفکری جمعی.

در کل، فکر می‌کنم فیلم‌هایی که از این مجموعه اقتباس شده و بازی خوب جنیفر لارنس لطف خیلی بزرگی در حق این داستان بوده. چون مخاطب رو از شکنجه‌ی همراهی با افکار مسموم و عمیقا غیر قابل تحمل شخصیت اصلی معاف کرده و ازش تا حد زیادی یه شخصیت قابل درک و منطقی ساخته.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.