یادداشت فرنوش جعفرزاده
1403/03/16
3.7
97
صفحه پنج شروع کتاب بود و صفحه هشت من کاملا میدونستم که قراره عاشق این کتاب و موری بشم و تا مدتها بهش فکر کنم. وقتی که تموم شده یه حس عجیبی داشتم. راستش بغضم گرفته بود. موری کسی بود که از اول تا آخرش دوست داشتی بغلش کنی، نوازشش کنی، بهش عشق بدی و ازش محافظت کنی. چطور یه شخصیت میتونست اینقدر دوست داشتنی باشه؟ حرفهای کتاب اینطور نبود که بگی وااااااو چه قدر حکیمانه ولی همون حرفهای نسبتا ساده گاهی کم و گاهی زیاد به دلت میشستن و لبخند به لبت میوردن. این کتاب تا حدی حسرت بار هم بود. حسرت شاگردی که ۱۶ سال استاد عزیزش رو ندید و فقط وقتی پیشش برگشت که دیگه وقت زیادی براش نمونده بود. موری آی موری امیدوارم توی بهترین حالت خودت باشی پیرمرد دوستداشتنی💜 توصیه میکنمش. این کتاب قشنگ تو رو توی خودش غرق میکنه و دوست نداری تموم شه چون میدونی با تموم شدنش دیگه موریای نیست که عین یه بچه لبخند بزنه و گریه کنه🙂
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.