یادداشت هیوا
1403/2/27
در میان انبوه کتاب های رنگارنگ، چشمهایش به کتابی گره خورد، ارام زمزمه کرد:اون دیگه چیه که برق قرمز رنگ خاصی از جلد کتاب چشم هایش را قلقلک داد، بیدرنگ به سمتش رفت انگشت هایش میل به لمس کتاب داشت، اشتهایی سیری ناپذیر و به محض لمس کردنش خود را درون دنیایی پر از عجایب دید کتاب اورا در خود کشیده بود پتش!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.