یادداشت محمدقائم خانی
1402/3/2
. ما بنا بر ترجیعبندهای تکراریِ دریغاگوییهای ابدی زندگی میکنیم. گویی که سوای این گذشته پرافتخاری که ما را در حسرت رویای طلاییاش میخورد و میبلعد، هیچ مایه امید دیگری وجود ندارد فرانسویان زبان خویش را بسیار ارج مینهند. نبوغ این زبان روزی تمامی اروپای قرن هجدهم را زیر سلطه خود داشت. به تصادف نیست که همه متفکران بزرگ اروپا در آن روزگار به فرانسه میگفتند و مینوشتند. لایبنیتس بخشی از آثارش را به فرانسه نوشته است. فردریک دوم پادشاه پروس به فرانسه شعر میسرود و نامهنگاری میکرد. روزگاری بود که زبان فرانسه مظهر علو روحی، برازندگی، سنجیدگی و به ویژه فرهنگ بود. فرانسوی سخنگویی بلیغ است، خوب استدلال میکند، و در چندین زمین بازی میکند. ایران به دلیل موقعیت میانگیاش، نگاهی دوسویه بر آسیا و بر غرب دارد. این نگاه دوسویه است که تمدن ایرانی را به وجود آورده است. ایران همواره امپراطوریای متشکل از قومها و زبانهای مختلف بوده است که به واسطه فرهنگ فاخر زبان فارسی به یکدیگر پیوند خوردهاند. در تفکر ژاپنی سه دوران وجود دارد: دوران دریافت تفکر چینی از طریق کره،؛ دوران میجی، که ژاپن با غرب آشنا میشود؛ و سرانجام شکست ژاپن در زمان جنگ جهانی دوم، که طی آن ژاپن آمریکایی میشود و شیوههای دشمن را فرا میگیرد. از آنجا که مدرنسازی کشور از سالهای 1310 توسط رضاشاه آغاز شده بود، همه مدلهای مسلطی که میخواستیم به هر وسیله به آنها دست یابیم یا آنها را در کشورمان بنشانیم، بیبروبرگرد برای بخشی از جامعه، از ارزشهای غربی الهام میگرفت. که این در معماری، در ایجاد فضاهای عمومی، در سبک امپراتوری نو-هخامنشی، در تأسیس دانشگاه مدرن، در ساختمان وزارت امور خارجه و وزارت دادگستری و غیره جلوه گر میشد. در آن زمان، هرآنچه به سنت مربوط میشد کم و بیش از فضای عمومی بیرون میرفت و شاید در انبار لوازم کهنه و فرسوده محبوس میگشت. . ارمنیها بیشک در آن روزگار در انتقال ارزشهای غربی از همه فعالتر بودند. بهترین معلمان موسیقی، رقص و زبان از میان آنان برمی خواستند. در ضمن بهترین اغذیه فرنگی را آنها تهیه میکردند. همچنین بهترین مکانیکها و در آغاز دوران تجدد، بهترین آرشیتکتها از ارامنه بودند.. برخلاف گذشته رشتههایی چون ادبیات، اقتصاد یا حتی حقوق برای خانوادههای متجدد، که از آینده تصوری کمابیش فن-سالارانه داشتند، خوشایند نبود. اکثر روشنفکران ما از آنجا که هیچ رابطهای با جهان سنتی – که رفتهرفته از صحنه بیرون میرفت و به اشباح متعلق به گذشته تبدیل میشد- نداشتند، و از آنجا که از قافله غرب بسیار عقب مانده بودند، در فضایی نامعین رشد میکردند که در آن همه چیز در ابرهای سوءتفاهمها به هم ریخته بود و تنها چیزی که هنوز مردم را جلب میکرد یا برمیانگیخت، مترسکهایی ایدئولوژیک بود که تندروها علم میکردند. در دوران جنگ جهانی دوم، اکثر ایرانیان هوادار آلمان بودند. هنگامی که نیروهای رایش عملیات بارباروسا (حمله به روسیه) را اعلان کردند، شور و شوق عظیمی در ایران به وجود آمد. بسیاری از ایرانیان یقین داشتند که کار کمونیسم تمام شده است. از میان صدها شاعری که در ایران برآمدهاند، ایرانیان پنج یا شش شاعر را همچون بارزترین نماینده بینش شاعرانه خود برگزیدهاند. این شاعران چون جریانهایی هستند که جهان درونی ایرانیان را آبیاری میکنند. همچون سفرههای آبهای زیرزمینی هستند که ایرانی از آنها خود را سیراب میکند. همچنین، آماجگاههایی هستند که تبارشناسی تفکر را عرضه میکنند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.