یادداشت امیرحسین شریفی
1403/5/23
چند پرده به بهانه کتاب برخورد تمدن ها سر آسانسوری در پیاتزا ویتوریو ۱. از نظر من کتاب خوش خوان و ساده بود. اگه بعد از خوندن یه رمان سنگین و حجیم، دنبال یه رمان کم حجم و روان هستید، حتما گزینه خوبی هستش. ۲. تصویر مهاجرت از دیدگاه آدمها با فرهنگ های مختلف و همچنین نگاه مردم بومی به مهاجرها توی این کتاب به شکل قابل تاملی ترسیم شده و این یکی از نقاط قوت کتاب هست. ۳. شخصیتهای کتاب برای من زنده بودن و خیلی راحت تونستم با همهشون ارتباط برقرار کنم. فقط حیف شد که نویسنده فصلی رو به گلادیاتور که مقتول داستان بود اختصاص نداده بود. ۴. جهانبینی آدمهای داستان تا حد زیادی وابسته به آب و خاک شون هست. هیچ کدوم از مهاجرهای داستان هم که به ایتالیا اومدن، ایتالیایی نشدن. این هم یکی از کارهای هنرمندانه نویسنده تو این کتاب هست. ۵. یه جاهایی از کتاب بحثهای فلسفی مهمی درباره معنای زندگی هم طرح میشه که البته در حد طرح مسئله به زبان ساده باقی میمونه و نویسنده واردشون نمیشه. نکاتی که جا داره خواننده خودش دربارهشون تامل کنه. ۶. نگاه نویسنده به چیستی حقیقت رو دوست داشتم و قبول دارم. نویسنده مثل روشنفکر غربی تلاش نمیکنه وجود حقیقت رو کتمان کنه. از قضا نشون میده میشه با جهانبینیهای مختلف به یک حقیقت واحد باور داشت. در عین حال، حقیقت رو کالای دم دستی و بیارزش هم نشون نمیده که خیلی راحت میشه بهش دسترسی پیدا کرد. به نظرم ریشه اصلی نوع نگاه ما به زندگی همین باورمندی به وجود حقیقت هست. هر چند شاید هیچ وقت بهش نرسیم. ۷. درباره موضوع کتاب هم چیزی ننوشتم. چون هم بقیه دوستان در این باره نوشتن و هم متن پشت جلد کتاب کاملا گویای موضوع اون هست.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.