یادداشت امید مژده گو

محاکمه
        کابوسی کافکایی در عالم بیداری...



 «جوزک کا» ناگهان در می‌یابد که به جرمی کاملا نامشخص محاکمه شده است. نه فرصتی برای دانستن است و نه فرصتی برای رها شدن، همه چیز یک‌دفعه آغاز شده.
در اوایل کتاب کا محاکمه را خیلی جدی نمی گیرد، دادگاه را تا حدودی به تمسخر می گیرد و انگار همه چیز دارد خوب پیش می رود تا اینکه دیگران وارد می شوند. 
و این بار محاکمه جدی تری کا را دنبال می کند. محاکمه ای که دیگران و اجتماع به کا تحمیل می کنند.

رمان محاکمه در دنیایی فانتزی و کاملا تیره اتفاق می افتد، تاریک و تلخ، دنیایی سراسر ابهامات و ناامیدی و انگار کا محکوم است به زندگی در این دنیا و هماهنگ شدن و جدی گرفتن آن.
شاید گناه کا پوچی است؟ حقیقتی که تمام زندگی کا را به محاکمه ای بدل می کند تا درگیر شود. 
در دادگاهی سراسر تناقض و پارادوکس. و انسان هایی که فقط با حرف هایشان کار تو را سخت تر می کنند. 
به جایت تصمیم می گیرند و تو را در شرایط سختی قرار می دهند که به راستی برات هیچ معنایی ندارد. 

یکی از عجیب ترین اتفاق هایی که در داستان های کافکا می افتد فضای متغیر و غیرواقعی محیط شخصیت است، هیچکس واقعا نمی تواند محیط را در داستان های کافکا تصور کند. 
سقف های کوتاه، درهایی که به جاهای بی ربط باز می‌شوند، هوای سنگین، پنجره های دکوری، اتاق های غیرمعمول، کوچه های پیچ در پیچ و.... 
دنیایی دقیقا به شکل خواب و کابوس، که از آن ها فقط می توانیم چیز های کمی به یاد بیاوریم.


محاکمه
فرانتس کافکا
نشر ماهی
ترجمه علی‌اصغر حداد
      
2

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.