یادداشت امیرحسین ملکی
1403/3/20
رمان خوب و جانداری بود. اتفاقات در رختشوخانۀ یک بیمارستان رقم میخورد و ما برخلاف داستانهای معمول جنگ که در دل معرکه است، به پشتجبهه میرویم. از جایی که موتور داستان روشن میشود، ضربآهنگ خوبی پیدا میکند و تند و جذاب پیش میرود. اما بعد از اتفاقی که برای عدنان و عباس رخ میدهد، ترمز دستیاش کشیده میشود. پنجاه صفحهای کند و آزاردهنده جلو میرود تا دوباره روی دور بیفتد و غافلگیری آخر رخ بدهد. اگر آن چند صفحۀ فرساینده نبود حتماً چهار ستاره، بلکه بیشتر، نصیبش میشد. نمیدانم انتشارات خط مقدم چه اصراری دارد که مخاطب را در ویراستاری اذیت کند. این چندمین کتاب این ناشر است که روی اعصاب و روانم پیادهروی میکند. «تو جان منای»!؟ مثل آدم بنویس «تو جان منی»!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.