یادداشت ‌ سید امیرحسین هاشمی

                یاوه‌های ارجاع‌دار، در بستری ایدئولوژیک! 

اصل کتاب که "گویی" گفت‌وگوی دیتریش اکارت با هیتلر است را نتوانستم بخوانم، از بس ثقیل و پر از ارجاعات تاریخی بود. واقعا اکارت به عنوان مغز متفکرِ پروپاگاندای نازیست‌ها، خوب می‌توانسته‌است سلسله‌ای از واقعیات و افسانه‌های تاریخی را در تار و پودی شبه‌معنادار به یکدیگر ببافد؛ به گونه‌ای که خواننده‌ی از همه جا بی‌خبر مجذوب این حجم از داده‌ها و اطلاعاتی باشد که بر سرش خراب می‌شود. البته می‌دانیم که نتیجه‌ی این‌گونه فهم از تاریخ، چه فجایع اخلاقی و انسانی‌ای ایجاد کرد و جهانی را به ورطه‌ی جنگ کشاند.


اما، امان از آن "پانوشت بلند و نامعمولِ" مترجم، مهدی تدینی، بر اول این کتاب. 
از حدود 410 صفحه‌ی کتاب که باز 35 صفحه پی‌نوشت و نمایه دارد، حدود 250 صفحه متن مقدمه‌ای است که تدینی نوشته‌است. در این 250 صفحه، خواننده با شمه‌ای از ادبیات یهودی‌ستیزانه آن عصر، چه در اروپا چه در بقیه نقاط دنیا، آشنا می‌شود و به نیکی در می‌یابد که یک جامعه، تماماً در "لحظه تاریخی" یا یک "نقطه‌ی عطف" تاریخی نیست که دچار دگردیسی‌های عمیق می‌شود، به‌گونه‌ای که گناهکارِ یکی از بزرگترین  قتل‌های  انسانی-نژادی تاریخ شود، بلکه ادراک می‌کند که جامعه در سیر تکوین خود، اینگونه می‌"شود". در نتیجهٔ این برداشت خوانندهٔ فعال و موشکاف، زین‌پس وقایع بزرگ اجتماعی را به صورت اعم و این رخداد خاص را به صورت اخص تاریخ‌مند درک می‌کند.
خلاصه مقدمه تدینی به اول کتاب را بسیار خوب و مفید یافتم. ولی وقتی به باتلاق این گفت‌وگوی مالامال از دروغ و ایدئولوژی رسیدم، باره‌ی خوانش‌اَم در گلِ پروپاگاندا گیر کرد و متوقف شد! برای همین 1 و نیم ستاره کم دادم، و الا مقدمه‌ی تدینی خیلی خوب بود. 

حالا روزی سراغ خود متن می‌روم و نقدی برایش می‌نویسم.
فعلا اوصیکم به مقدمه‌ی اول کتاب. 
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.