یادداشت محمدحسین خوشمهر
1402/3/13
خاطرات پروفسور و استاد دانشگاه. برنده جایزه نوبل فیزیک و از افرادی که روی اولین بمب اتم کار کرده. خب با این معرفی یک خطی تصویری از او در ذهن شکل میگیرد که به شدت ناقص است. او به شدت خلاق و کنجکاو بود. برای باز کردن گاوصندوقها پیش او میآمدند. بانگو مینواخت تا جایی که در یک اجرای باله به عنوان نوازنده حضور پیدا کرد. نقاشی میکشید و نمایشگاهی برگزار کرد و برخی از آثارش را فروخت. لوحههای به جا مانده از مایاها را رمز گشایی میکرد و میتوانست لوحه اصل از تقلبی را تشخیص دهد. برای رفتن به برزیل پرتغالی یاد گرفت و در آن جا مشغول به تدریس شد. در کنفرانسی که اساتید پرتغالی، به انگلیسی صحبت میکرد، سخنرانی خود را به زبان پرتغالی ارائه داد. و خیلی چیزهای دیگر. فکر میکنم او خیلی زندگی کرد. تجربیات گوناگونی کسب کرد. پروفسور بودنش، به او قدرت داد و گزینههای پیش رویش را گسترش داد، نه این که خود را اسیر این عنوان ببیند و این عنوان گزینههایش را محدود کند. این درسی است که میشود از زندگی او گرفت. منظورم این نیست که داشتن تجربههای گوناگون لزوما خوب است، تاکیدم قسمت دوم بود. چیزی که یاد میگیریم، افتخاری که کسب میکنیم و چیزهای دیگر باید در خدمت ما باشند، نه این که ما خودمان را به آنها محدود کنیم. دیگر نکتهٔ جالب زندگی او برای من، تاکیدش روی صداقت و صراحت علمی بود. فکر کنم نیاز به توضیح بیشتر نیست. کتاب حاوی خاطرات پراکنده و نسبتا کوتاه است. همهٔ آنها به یک اندازه جذاب نیستند. قسمتهای خوب کتاب، ۴ ستاره است ولی حجم ۳ ستارهاش بیشتر است.
1
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.