ایوان سوم که مرد، پسرش را هم با خودش مُرداند! یعنی به پسرش گفت: «من اونجا تنهایی سختمه! توام با من بیا!» و در نتیجه پس از خبر مرگ خودش و پسرش، نوهاش در سه سالگی به سلطنت رسید و چون خیلی نوزاد بود، مادرش علاوه بر تعویض کهنه و شیر دادن و کارهایی از این قبیل، مسئولیت ادارهی کشور را هم عهدهدار شد و اتفاقا سیزده سال همه چیز خیلی خوب و خوش و گل و بلبلی و خال خال سفید و صورتی بود.