بریده کتابهای متون عرفانی به زبان فارسی: از ابتدا تا قرن ششم محمد 1403/9/1 متون عرفانی به زبان فارسی: از ابتدا تا قرن ششم حسین الهی قمشه ای 5.0 0 صفحۀ 35 خداوندا! سگی چند قدم بر اثر دوستان تو زد، او را در کار ایشان کردی ؛ من نیز دعوی دوستی دوستان تو میکنم و خود را بر فتراک ایشان میبندم و مشتغل سخن ایشان میشوم و باز میرسانم. اِنّکَ ولیّ الاجابَة براستی که تو صاحب مقام اجابت دعا هستی... 0 2 محمد 1403/9/1 متون عرفانی به زبان فارسی: از ابتدا تا قرن ششم حسین الهی قمشه ای 5.0 0 صفحۀ 77 چهل سال روی به خلق آوردم و ایشان را به حق خواندم و کس اجابت نکرد. روی از ایشان بگردانیدم و به حضرت رفتم، همه را پیش از خود آنجا دیدم. ( یعنی عنایت حق، در حق خلق بیش از عنایت خود دیدم ، آنچه می خواستم ، حق تعالی به یک عنایت آن همه را پیش از من به خود رسانید ) عطار ، تذکرةالاولیا 0 2 محمد 1403/7/9 متون عرفانی به زبان فارسی: از ابتدا تا قرن ششم حسین الهی قمشه ای 5.0 0 صفحۀ 31 بی زحمت خلق، به مدد حق، به حق رسیدم. 0 2 محمد 1403/9/2 متون عرفانی به زبان فارسی: از ابتدا تا قرن ششم حسین الهی قمشه ای 5.0 0 صفحۀ 84 « مازارنی فی النوم الا خیالکم » جز خیال تو، ای دوست ، در خواب من نیامد. غرض ز مسجد و میخانه ام وصال شما است جز این خیال ندارم خدا گواه من است حافظ 0 1 محمد 1403/7/6 متون عرفانی به زبان فارسی: از ابتدا تا قرن ششم حسین الهی قمشه ای 5.0 0 صفحۀ 30 من متدین به دین عشق هستم و هر کجا مرکب آن مرا سوق دهد بدان سوی خواهم رفت و این است دین و ایمان من. 0 5 محمد 1403/7/9 متون عرفانی به زبان فارسی: از ابتدا تا قرن ششم حسین الهی قمشه ای 5.0 0 صفحۀ 63 درویشی نه همین به نماز و روزه است و احیای شب، این جمله اسباب بنده است. درویشی نرنجیدن و نرنجاندن است. اگر این یافتی، حاصل کردی. 0 3 محمد 1403/7/13 متون عرفانی به زبان فارسی: از ابتدا تا قرن ششم حسین الهی قمشه ای 5.0 0 صفحۀ 45 جرم منصور ( حلّاج) در حقیقت این بود که به حاکمان وقت می گفت حق با شما نیست حق با من است . من بر حقم و شما بر باطل . گفت آن یار کز او گشت سر دار بلند جرمش آن بود که اسرار هویدا می کرد ( حافظ) چون شد آن حلاج بر دار آن زمان جز اناالحق می نرفتش بر زبان چون زبان او همی نشناختند چار دست و پای او انداختند (عطار، منطق الطیر) روزی که اناالحق به زبان می آورد / منصور کجا بود ؟ خدا بود خدا ( ابو سعید ابوالخیر ، رباعیات) ( منظور این است آنکه در من اناالحق می گوید همان حق است و منصوری در کار نیست) 0 4
بریده کتابهای متون عرفانی به زبان فارسی: از ابتدا تا قرن ششم محمد 1403/9/1 متون عرفانی به زبان فارسی: از ابتدا تا قرن ششم حسین الهی قمشه ای 5.0 0 صفحۀ 35 خداوندا! سگی چند قدم بر اثر دوستان تو زد، او را در کار ایشان کردی ؛ من نیز دعوی دوستی دوستان تو میکنم و خود را بر فتراک ایشان میبندم و مشتغل سخن ایشان میشوم و باز میرسانم. اِنّکَ ولیّ الاجابَة براستی که تو صاحب مقام اجابت دعا هستی... 0 2 محمد 1403/9/1 متون عرفانی به زبان فارسی: از ابتدا تا قرن ششم حسین الهی قمشه ای 5.0 0 صفحۀ 77 چهل سال روی به خلق آوردم و ایشان را به حق خواندم و کس اجابت نکرد. روی از ایشان بگردانیدم و به حضرت رفتم، همه را پیش از خود آنجا دیدم. ( یعنی عنایت حق، در حق خلق بیش از عنایت خود دیدم ، آنچه می خواستم ، حق تعالی به یک عنایت آن همه را پیش از من به خود رسانید ) عطار ، تذکرةالاولیا 0 2 محمد 1403/7/9 متون عرفانی به زبان فارسی: از ابتدا تا قرن ششم حسین الهی قمشه ای 5.0 0 صفحۀ 31 بی زحمت خلق، به مدد حق، به حق رسیدم. 0 2 محمد 1403/9/2 متون عرفانی به زبان فارسی: از ابتدا تا قرن ششم حسین الهی قمشه ای 5.0 0 صفحۀ 84 « مازارنی فی النوم الا خیالکم » جز خیال تو، ای دوست ، در خواب من نیامد. غرض ز مسجد و میخانه ام وصال شما است جز این خیال ندارم خدا گواه من است حافظ 0 1 محمد 1403/7/6 متون عرفانی به زبان فارسی: از ابتدا تا قرن ششم حسین الهی قمشه ای 5.0 0 صفحۀ 30 من متدین به دین عشق هستم و هر کجا مرکب آن مرا سوق دهد بدان سوی خواهم رفت و این است دین و ایمان من. 0 5 محمد 1403/7/9 متون عرفانی به زبان فارسی: از ابتدا تا قرن ششم حسین الهی قمشه ای 5.0 0 صفحۀ 63 درویشی نه همین به نماز و روزه است و احیای شب، این جمله اسباب بنده است. درویشی نرنجیدن و نرنجاندن است. اگر این یافتی، حاصل کردی. 0 3 محمد 1403/7/13 متون عرفانی به زبان فارسی: از ابتدا تا قرن ششم حسین الهی قمشه ای 5.0 0 صفحۀ 45 جرم منصور ( حلّاج) در حقیقت این بود که به حاکمان وقت می گفت حق با شما نیست حق با من است . من بر حقم و شما بر باطل . گفت آن یار کز او گشت سر دار بلند جرمش آن بود که اسرار هویدا می کرد ( حافظ) چون شد آن حلاج بر دار آن زمان جز اناالحق می نرفتش بر زبان چون زبان او همی نشناختند چار دست و پای او انداختند (عطار، منطق الطیر) روزی که اناالحق به زبان می آورد / منصور کجا بود ؟ خدا بود خدا ( ابو سعید ابوالخیر ، رباعیات) ( منظور این است آنکه در من اناالحق می گوید همان حق است و منصوری در کار نیست) 0 4