بریده کتابهای قلبم را پیشترها کسی برداشتمجید1402/11/30قلبم را پیشترها کسی برداشتسیاوش میرزایی3.00صفحۀ 24حالا هی بخند و خیالت هم نباشد بگذار همه فکر کنند که گنجشک ها از فرط سرما به ایوان خانه پناه آورده اند اما من که می دانم همه شان عاشق لبخندهای تواند.23مجید1402/11/30قلبم را پیشترها کسی برداشتسیاوش میرزایی3.00صفحۀ 20دیروز کسی بهترین یادگارم از برف را پرسید گفتم که تو از من شعری خواسته بودی پرسید: و بدترین خاطره ات؟ گفتم نتوانستم بنویسم.02
بریده کتابهای قلبم را پیشترها کسی برداشتمجید1402/11/30قلبم را پیشترها کسی برداشتسیاوش میرزایی3.00صفحۀ 24حالا هی بخند و خیالت هم نباشد بگذار همه فکر کنند که گنجشک ها از فرط سرما به ایوان خانه پناه آورده اند اما من که می دانم همه شان عاشق لبخندهای تواند.23مجید1402/11/30قلبم را پیشترها کسی برداشتسیاوش میرزایی3.00صفحۀ 20دیروز کسی بهترین یادگارم از برف را پرسید گفتم که تو از من شعری خواسته بودی پرسید: و بدترین خاطره ات؟ گفتم نتوانستم بنویسم.02