بریده کتابهای یک روز مانده به عید پاکحسین درویش خادم1402/11/08یک روز مانده به عید پاکزویا پیرزاد3.97صفحۀ 16سعی کردم به حرفهای پدرم فکر کنم که مدام توی گوشم میخواند: «مرد است و غرورش.» کیفم را که دست گرفتم، یاد حرف مادرم افتادم: «مردها اسم حماقتهایشان را میگذارند غرور.»019
بریده کتابهای یک روز مانده به عید پاکحسین درویش خادم1402/11/08یک روز مانده به عید پاکزویا پیرزاد3.97صفحۀ 16سعی کردم به حرفهای پدرم فکر کنم که مدام توی گوشم میخواند: «مرد است و غرورش.» کیفم را که دست گرفتم، یاد حرف مادرم افتادم: «مردها اسم حماقتهایشان را میگذارند غرور.»019