جزئیات پست
27
(0/1000)
نظرات
سلام و درود خدمت بانو دماوندی. به نظرم حدود یک سال بود با قصه های دیالیز شما همراه بودم. گاهی خندیدم، گاهی گریستم و گاهی با شما هم ذات پنداری کردم. بنده هم به تازگی پدرم را از دست داده ام. در کمال تعجب گریه سراغی از من نگرفت. اشک ها و بغض های فرو خورده سلامتی و تعادل مرا به هم ریخته بود. ولی به خودم گفتم سفر و هجرت گریز ناپذیر است و به یاد روزهای خوش و شیرینی که با پدرم داشتم، آرام اشک ریختم و گریه کردم. مرور خاطرات خوش و گریه ها حالم را خوب کرد. اعتقاد به اینکه دنیای پس از مرگ دنیای زیبایی است حالم را خوب کرد. مادر گرامی شما پیله ها را شکست و پرواز کرد. پروازی که از دیرباز آرزوی هر انسانیست. پس آرام باشید تا مادر گرامیتان آرام باشد. روحش شاد و یادش گرامی.
2
درود و خدا صبرتان دهاد! آمین. من در ۱۷ سالگی مادر، در ۳۹ سالگی پدر و در ۵۰ سالگی پسرم را از دست دادم و تمام بخش های ارزشمند زندگیم، همواره ردی از غم و مصیبت داشته است. مصیبت و رنج، خمیرمایهٔ دنیاست و بدون آن شیرینی ها کمتر و خلاصه تر قابل درک خواهند بود. هدف آدمی رشد و به کمال رسیدن در طول زندگی دنیا و برزخ است. امید که عزیزان مان در مسیر کمال به نهایت رشد لازم و کافی وجودشان دست یابند و به قلهٔ کمال نزدیک شوند. بی شک غم آنان آتش و شراری است که هرگز به سردی نخواهد گرایید و ما بازماندگان تنها به سبب لطف پروردگار و خصلت ذاتی وجودمان به این درد جانکاه عادت خواهیم کرد ولی هرگز آنی و لحظه ای آن را فراموش نمی کنیم و قلبمان در حسرت دیدار آنان همواره خواهد سوخت و در فراقشان اشک ریخته و قطره قطره جان خواهیم داد که این تقدیر گریزناپذیر ماست؛ اما همزمان شکرگزار به درگاه الهی خواهیم بود که بی شک این بهترین سرنوشت برای عزیز از دست رفته و ما و اطرافیان بوده است. خداوند مادر مهربانتان را بیامرزد و به بازماندگان صبر و اجر عنایت فرماید. 🖤🙏
7
ممنونم. شب اول قبرشون دیشب بود ولی اگر امکان داره برای شادی روحشون نماز بخونید. زینب فرزند فریدون
4
خداوند رحمتشان کناد. ان شاالله سفرشان با رهایی از رنج ها و یافتن آرامش های خوشگوار و همنشینی با نیکان همراه باشد.
1
محمدرضا ایمانی
1402/10/01
1