پیامبر و ابر
حمد راه می رفت و من هم حرکت میکردم . سرش را بالا گرفت و مرا نگاه کرد و لبخند زد. لبخندش انگار زیبا ترین منظره دنیا بود.دلم می خواست همین طور نگاهم کند...
لیستهای مرتبط به پیامبر و ابر
حمد راه می رفت و من هم حرکت میکردم . سرش را بالا گرفت و مرا نگاه کرد و لبخند زد. لبخندش انگار زیبا ترین منظره دنیا بود.دلم می خواست همین طور نگاهم کند...
لیستهای مرتبط به پیامبر و ابر