بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

پسر زن جادوگر

پسر زن جادوگر

پسر زن جادوگر

کلی بارنهیل و 2 نفر دیگر
0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

4

خواهم خواند

2

مکثی کرد، انگشت زخمی اش را به لب برد و خون را مکید. برای یک لحظه، انگار که تصمیمی گرفته باشد، چشم هایش را بست و باز کرد … الوارهای سقف به جیرجیر افتادند، تیرچه ها لرزیدند و دودی بدبو از جرز تخته های کف بیرون زد. خانه از جادو بو گرفت: بوی گوگرد، بعد خاکستر، بعد بویی شیرین و ناگهانی. می دانست جادو بیدار شده، به گوش است و گرسنه. جادو می خواست بیرون بیاید.