برآمدن ژانر خلقیات در ایران

برآمدن ژانر خلقیات در ایران

برآمدن ژانر خلقیات در ایران

حسام ترکمان و 4 نفر دیگر
4.0
1 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

3

خلقیات دقیقاً به چه معناست؟ حدود صوری آن چیست؟ به چه معنا واقعیتی اجتماعی است؛ یا به عبارت بهتر، چگونه می توان آن را مانند واقعیتی اجتماعی مطالعه کرد و این کار چه معنایی دارد؟ متونی که هدف اصلی و محوری آن ها پرداختن به خلقیات است و خود را به نوعی ذیل خاقیات نویسی تعریف می کنند، چگونه تولید و در کارزارهای نظری و عملی به کار گرفته شده اند؟این ها پرسش هایی هستند که ابراهیم توفیق و همکارانش در این اثر، به دنبال یافتن پاسخ هایی برای آن ها برآمده اند.

لیست‌های مرتبط به برآمدن ژانر خلقیات در ایران

تاریخ ایران مدرنایران بین دو انقلابهم شرقی، هم غربی: تاریخ روشنفکری مدرنیته ایرانی

تاریخ معاصر ایران؛ یک بررسی سیاسی-اقتصادی!

54 کتاب

واقعا ترس برم‌داشته است. همیشه به دنبال یک لیست مطالعه تر و تمیز برای مطالعه تاریخ معاصر ایران بوده ام. در چندماه اخیر درگیر کلنجار رفتن با منابع بودم و در آغاز نیم‌سال دومِ تحصیلی1402، دکتر حجت کاظمی لیستی از منابع مناسب برای آشنایی با تاریخ معاصر ایران، مشخصا عصر پهلوی، را در اختیار دانشجویان قرار دادند و مواجه با آن لیست برای من دلیلی شد که باری دیگر با نظم بیشتری به بررسی منابع مناسب بپردازم. لیست اولیه به شرح زیر است. در ادامه اندکی در مورد این لیست می‌گویم و اینکه چرا اینگونه گزینش منابع کرده ام. قبل از همه‌چیز شایان به ذکر است که این حقیر سراپا تقصیر، خودْ طفیلی تاریخ است و هیچ نداند و نتواند هِر را از بِر تشخیص دهد، لطفا اگر حرفی نکته‌ای بود، منبعی را یادم رفته بود، حتما یادآوری کنید. در ضمن علاوه‌بر کتاب، مصاحبه‌های تاریخی (مخصوصا تاریخ‌های شفاهی که در ادامه از ایشان خواهم گفت)، مستندهای تاریخی، مناظره تاریخی و یه عالمه پادکست خوب هست که حتما باید به این نوع از رسانه‌ها هم توجه کنید. مشخصا پلی لیستِ جوانِ تاریخ معاصر ایرانِ پادکستِ بی‌پلاس بد نیست (بی ایراد نیست، ولی قطعا مفید است)، پادکست رخ ویدئوهای عالی‌ای دارد. پادکست نقال‌باشی به زحمت علی آردم منتشر می‌شد که کم ازش تعریف نشنیده ام. در پادکست دغدغه ایران، در حدود 15قسمت، محمد فاضلی به بررسی سفرنامه مستشارهای خارجی در ایران پرداخته (از اپیزودهای 31تا47) که شنیدن آنها قند و نبات است. از پادکست جوانِ «ماجرای مشروطه» و آقای خادم تعریف‌های زیادی شنیدم. خود را بندِ «کتاب» نکنید؛ اوقات خالی خود را با تاریخ ایران پر کنید، خیر دنیا و عقبا می‌شه براتون :) بذارید اول متن با یک بندِ کاربردی آغاز کنم. صرفا در این ویرایشِ اولیه، بالغ بر40 جلد کتاب آمده است. مشخص است که خوندن دقیق تمام این 40 اثر، حتی برای کسی که تخصصی تاریخ معاصر کار می‌کند هم چنان ممکن نیست (چون این لیست هم تاریخ سیاسی دارد، هم اجتماعی و هم مفصلا اقتصادی و خب احتمالا هر محققی، یکی از این مولفه‌های موضوعی را اتنخاب کند). برای همین چند اثر که به نظر اولویت دارند را اینجا برایتان لیست می‌کنم. 1. «تاریخ ایران مدرن» از آبراهامیان (اگر می‌خواستید اثر مفصل‌تری را بخوانید، به سراغ «ایران بین دو انقلاب» از آبراهامیان بروید. تاریخ ایران مدرن، گویی خلاصه‌ای از دیگر کتاب است.) 2. «هم شرقی هم غربی» از افشین متین (اگر به تاریخ روشنفکری در ایران علاقه‌ دارید، این اثر را حقیقتا از بهترین آثار تالیفی می‌توان نامید.) 3. «مشروطۀ ایرانی» از ماشاالله آجودانی (تعریف از این اثر را زیاد شنیده ام. البته نقدهایی جدی نیز به این اثر شده است، ولی این نقدها از جانب افراد مهمی بوده است که بیش از آنکه اعتبار این کتاب را نابود کند، وجاهت و اهمیت می‌هد به آن) به نظرم این سه عنوان بالا، می‌تواند اولویت یک لیست مطالعه از تاریخ معاصر ایران باشد. دیگه در مورد بقیۀ آثار چیزی نمی‌نویسم. اگر پادکست‌های بالا را شنیدید، سه کتاب بالا را خواندید و مختصصینِ درستِ تاریخ را پیدا کردید، دیگر خودتان می‌توانید اجتهاد کنید و آثار سره از ناسره، معتبر از نامعتبر را با ضریب خطای کم تمیز دهید. در ادامه اندکی می‌خوام از این لیستی که ساخته ام دفاع کنم و زاویه دیدی خاص به تاریخ معاصر ایران را برویش استرس بگذارم. اهمیت تاریخ شفاهی، تاریخ مفاهیم و مهم‌تر از اینها، تاریخ فکری/intellectual history. در مورد تاریخ شفاهی که در لیست زیر تعدادی چند مصاحبه‌های پروژۀ تاریخ شفاهی هاروارد را آورده ام به نشانه (البته بسیاری از اینها، چاپ نشده اند ولی در تلگرام، یوتیوب و اینترنت در دسترس اند). در اهمیت تاریخ شفاهی بسیار می‌توان گفت. دیگر جا ندارم 🫡 در مورد تاریخ مفاهیم نیز، کتاب «تاریخ مفهوم عدالت اجتماعی در دوران مشروطه» از سمیه توحیدلو، یک پژوهش تازه از تنور درآمده است که تعریف‌هایی بسیار ازش شنیده ام. بجز این کتاب، پروژه فکری مرحوم فیرحی و مشخصا دوگانۀ پایایی ایشان، دوگانه قانون در ایران، از نمونه‌های عالی واکاوی مفاهیم در تاریخ معاصر ایران است. (جامعه‌شناسی و تاریخ اشیا هم موضوع بسیار جذاب است و اخیرا نشر اگر، چند پژوهش جذاب در این حوزه، مثل «سرگذشت اجتماعی توالت در ایران» را منتشر کرده است.) برسیم به اصلِ کار؛ تاریخ فکری/intellectual history. خیلی می‌توان از جزئیات تاریخ فکری گفت، از اهمیت کوئنتین اسکینر و مکتب کمبریج، اما تنها یک گلایه کافی است، اینکه هنوز کارهای تاریخ فکری درست در مورد تاریخ معاصر ایران صورت نپذیرفته است (این ادعا از دهان من خیلی بزرگ‌تر است البته). حال شاید بیایید بگویید، این همه کتاب در مورد تاریخ روشنفکری در ایران نوشته شده، پس چیست که می‌گویی تاریخ فکری نداریم؟ در جواب باید بشینیم و ساعت‌ها بحث کنیم، اما همین را بگویم که تاکنون ندیده ام اثری بروی نقطۀ بحرانیِ برهمکنش میان ایده‌ها و واقعیت‌های اجتماعی دست گذاشته باشد و سعی کند این معضل را در تاریخ معاصر ایران، آنگونه که باید مورد مداقه قرار داده باشد. یعنی مشخصا در تلاش باشد که تاثیرات ایده‌ها بر سیر تاریخی ایران را ردگیری کند. بسیاری تحقیق هست که چنین ادعایی داشته باشند، اما هیچ کدام را تابحال نیافته ام که درست و مدون به این موضوع بپردازند (طبیعتا اگر چیزی می‌شناسید بگویید و من را از جهل وارهانید). باز کتاب‌های فیرحی، اندکی در این مسیر گام برداشته اند. کتاب «تاریخ فکری ایران معاصر» به کوشش عباس منوچهری، تلاشی در این مسیر است؛ امیدوارم بتوانم این اثر را آنگونه که باید بخوانم و نقد کنم. اصلا فرض کنید، این را به اطمینان بیشتر می‌گویم، تحقیقا هیچ پژوهشِ جدی‌ای در مورد ورود انگاره‌های اقتصادی مدرن در ایران نشده است، تو بگو یک پژوهش در حدِ درست! باتشکر از همراهی شما :) بازم می‌گم، حرفی بود بگید، قطعا برای همۀ ما مفید خواهد بود.

یادداشت‌های مرتبط به برآمدن ژانر خلقیات در ایران

            «در یک کلام: [آیا] بی‌تربیتیم»؟

0- به قولِ شاعر: آنچه از دل برآید/لاجرم بر دل نشیند. به نظرم در متونِ علمی، دغدغه‌داشتن و مسئله‌مندیِ نویسنده، معادلِ «از دل‌برآید» در شعر مذکور است. خلاصه، این کتاب مشخصا از دغدغه برآمده است، یعنی صرفا کاغدی سیاه نشده است که کاغذی حیف بشود؛ کاغذی سیاه شده است که کاغذی سیاه شده باشد تا خوانده شود و «نقد».

1- یک کلیشۀ تکرار شونده را زیاد می‌بینیم: «ما ایرانیان دو رو هستیم»، «به ایرانی‌جماعت که نمی‌شه اعتماد کرد»، «دورغ مثلِ روغن‌کاری، تمام اجتماعِ  ما رو روان کرده»، «همین خوی مستبدِ شخصِ ایرانی است که تاریخ استبداد در ایران رو توضیح می‌ده» و کلی گزارۀ دیگه. 
اینجاست که این کتاب اهمیت پیدا می‌کند، بروی چیزی دست‌گذاشته است که به نظر بدیهی است، یا نهایتا به نظرمان «یجوری» می‌آید. این کتاب راهی است برای نقدِ این نگاه‌ها که به «خاص‌بودگی» اخلاقِ ایرانی ارجاع دارند. راهی است برای «انتقاد».
2- در این کتاب، یک «استعاره» کار می‌کند، و آن استعارۀ «تحلیل ژانری» یکسری متنِ تولیدی در باب خلقیات ایرانی است. نویسنده‌ها تحلیل ژانری را به عنوان روش به کار می‌برند و بر تک‌تکِ اجزای کتاب، این نگاه سیطره دارد، اما من این تحلیل ژانری را یک استعاره می‌دانم با تمام الزاماتی که «روش به مثابۀ استعاره» در خود دارد. ولش کن!
تحلیل ژانریِ این کتاب که بر ایده‌های باختین ابتنا دارد، به نظرِ من و برداشتم، چند اصل اساسی دارد:
اول آنکه ژانر بر نویسنده و خواننده قید می‌زند. به مصداق بخواهم بگویم: وقتی نویسنده می‌خواهد در ژانر جنایی-معمایی اثری خلق کند، نمی‌تواند مثلا از تعلیق استفاده نکند (مگر اینکه بخواهد آگاهانه سنت‌شکنی کند و باز دارد بر علیه یک قیدِ «موجود» قد علم می‌کند) یا از «حل مسئله» استفاده نکند. خواننده هم با همین نگاه اثر را می‌خواند و نسبت به «خرده‌ نان‌های ریخته‌شده» بسیار حساس است تا چیزی را از دست ندهد و خود «کشف» کند، کشف کند آنچه «هست» را، آنچه را تاحدی ژانر از پیش مشخص کرده است.
دوم آنکه متن تا مادامی که خوانده نشود، فاقد معنا است. این یعنی که «بودِ» خواننده، اصلی اساسی است در معنادهی به متن. تامادامی که خواننده باشد، تفسیر هست، برداشت متکثر هست. تامادامی که برداشت و تفسیر هست، تضارب‌آرا و دیالوگ هست. پس سلسۀ معناداریِ متن به دیالوگ ختم می‌شود. متنی که دیالوگی نسازد، فاقد معناست، ولو آنکه «باشد».
از تحلیل ژانری بیشتر می‌توان گفت، از نحوۀ تعریف ژانر که حدود و ثغور را تعریف کند، تا «مبدع‌های ژانر» که اجالتا بهش نمی‌پردازم.
2- نویسنده‌ها، تلاش می‌کنند نشان بدهند، با اینکه گویی متونی خلقیات‌گونه تا پیش از جمالزاده و اثر مشهورِ «خلقیاتِ ما ایرانیان» وجود داشته، ولی هیچ‌کدام شروطِ لازم برای ایجاد یک ژانر را نداشته اند. یعنی پیش از آن یکسری متونِ سیاح و شرق‌شناسان هست، یکسری متون انتقادی و «کریتیکا» از مشروطه‌خواهان هست، ولی هیچکدام نمی‌توانند کاری که در دهه40 جمالزاده و متنش کرد را کرده باشند. البته اینکه شروع ژانر خلقیات را «مشخصا» و «فردی» از جمالزاده بدانیم، خیلی قابل دفاع نیست. اما کاملا می‌توان نشان داد که جمالزاده نوعی هژمون ایجاد کرده است، هژمونی که می‌توان به عنوان قالب‌سازِ اصلیِ ژانرِ خلقیات بدانیم جمالزاده را. 
خیلی با روش‌شناسی نویسنده‌ها، مشخصا ابراهیم توفیق، که خود را جامعه‌شناسی تاریخی می‌داند آشنا نیستم (کتابِ «نامیدن تعلیق» گویی تلاشی است از توفیق برای شرح روش خود) اما با توجه به کتابِ دیگر توفیق، «مسئله علم و علم انسانی در دارالفنون عصر ناصری»، و شاید همگنیِ آن با برداشت‌های به نوعی تبارشناسانه (مشخصا فوکویی) بتوان گفت که توفیق و دیگر نویسندگان این کتاب به دنبال شرح تک خطی تاریخ و شرح «خلوص‌ها» نیستند؛ بلکه اتفاقا می‌خواهد مشهورات و کلان‌روایت‌ها و نخ تسبیح‌ها را نابود کنند. 
در همین اثر، نشان دادن ریشۀ ژانر، همواره همگام با نوعی کنایه و آیرونی بود. مشخصا نویسنده‌ها با این متونِ «خلقیاتی» مشکل دارند، و در تک تک اجزای این روایت تاریخی می‌توان ردِ این نقد و کنایه را دید.
3- فهم استعاری، تنها در «ژانر» خلاصه نمی‌شود. برای نمونه در فصل جمع‌بندی، نویسنده‌ها به یک متدِ آماری که تحلیل رگرسیون و تابع رگرسیون است اشاره می‌کنند و با ارجاع دادن «پس‌ماند‌های» ژانر خلقیاتی به «پس‌ماند و جز خطای آماری» جدلی علیه «روشِ علمی» قد علم می‌کنند. 
تا اینجا که می‌توان گفت «استعاری فهمیدن»، جزئی اساسی در این اثر است که «راهِ نقد» را باز می‌گذارد. 
4- با «علم» یا دقیق‌تر آن متاستاز علم در علوم اجتماعی زاویه‌های جدی‌ای گرفته شده است. به نظرم کسی بتواند یک روایت از فراز و فرودهای نگاه‌های علم‌باورانه و پازیتیو در تاریخ علوم اجتماعی بدست بدهد، یعنی خیلی چیزها را فهمیده که همین شاید باعث بشود که به یکی از بغرنج‌ترین مسائل ممکن برسیم. باری، نقدِ مفصلِ نویسنده‌ها بر علم و مشخصا «علم نهادی‌شده» و «جریان متعارف» علم‌ورزی مشخص است. اول کتاب گمان می‌کردم مثلا بین جوادی‌یگانه و دیگر نویسنده‌های این کتاب یک بینامتنیتِ همدلانه وجود دارد، اما وقتی کتاب را خواندم فهمیدم، یک بینامتینت متباین (نمی‌دونم ترکیب درستی است یا نه، منظور اینه که به هم ربط دارند، ولی در دو مسیر مختلف) دارند. جامعه‌شناسی هم اون کاریکاتور همگن که: «همۀ اینا که چپ اند» نیست.
5- یک وجه مهمِ کتاب، شرحِ فراز و فرودهای ژانر خلقیات است. خیلی ساده، وقتی جامعه از یک اصلاح ناامید می‌شده است، بیشتر دل به این ژانر می‌داده. نویسنده بیشتر تولید می‌کرده و مخاطب بیشتر می‌خوانده. مشخصا تاحدی پس از مشروطه و جدی‌تر، اصلا می‌توان تولد ژانر را در واکنش به شکست و دوران پساکودتای1332 دانست. ژانر خلقیات دهۀ60و70، افول آن و زنده شدن آن در دهه90 نیز همین است.
مریم شریف‌نسب در مقاله‌ای بنامِ «بررسی کتاب ژانر خلقیات در ایران» به این بالا و پایین‌ها پرداخته.
جا ندارم دیگه!