معرفی کتاب کتاب غار اثر ماهور نصیری

در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
مجموعه یادداشت های ادبی ماهور نصیری همراه با عکس گرفته های نویسندهکتابِ غار گرم و صمیمی است...، آدم را به یادِ روزگار رونق وبلاگ نویسی می اندازد. از مقدّمه درد دل گونه اش گرفته تا برخی بخش هایش که خیلی خیلی به حرف های روزمره شبیه است.گاهی تو را، مخاطب را، به کودکی و کودکانگی می برد و لاجرم همانگونه که نویسنده در مقدّمه گفته است: «کوچک است و مهربان»، همچون همان کودکی.امّا با همه معصومیت و کودکانگی اش، کتابی جدّی و عمیق است. ناگهان تلنگری می زند به خیلی از مفاهیمی که این روزها رنگ فراموشی به خود گرفته اند: شادی و شادمانه زیستن، مهربانی و به مهر زیستن، آزادی و آزادگی، نگاه و توجّه، دردها... آنچه که گفتنی است یا حتّی ناگفتنی نیست. جدالِ روشنایی و تاریکی یا وقتی که می گوید: «حیف از این راه که به تاریکیش پیمودیم/ حیف از آن همه راه که نپیمودیم»...نثر ِ «کتابِ غار» مخصوصِ خود نویسنده است. خوبی اش این است که کلمات را از کسی وام نگرفته یا تقلید نکرده. گیرم که جایی که کلامی، جمله ای از نویسنده دیگری پس ذهنش نشسته و آن را گاهی به نجوا تکرار کرده یا به قلم آورده است. ضمیرهایی که پس و پیش کرده...، واژگانی که درست کرده، مال خودِ او هستند. واژگانی که شاید خیلی نمی شناسیمشان از «ببینانیم» و «ایستانیده» و «می قدمی» گرفته تا «همین طورِ قبل»، «حتمیده بود»، «مستور و ملنگور» و... که نشانگان خاصّ قلم او هستند.نویسنده انگار موسیقی ای را که در گوشش...، پس ِ ذهنش نشسته است، زمزمه می کند؛ به قول خودش: «زیباترین گوشه های ماهور تا میرزا عبداللّهی شوم...». البته ماهوری دیگر شاید... ماهوری که کمتر می شناسیم...گاهی سه نقطه ای می گذارد و متن را واگذار می کند به مخاطب: «از آن حال ها که می دانی...»گاهی به طنز پهلو می زند. مخفی و ظریف البته... «اگر تصوّری از درهم ریختگی قیامت ندارید، اوضاع دور و بر کفایتتان نکرده و هنوز به جدول ضرب معتقدید و به زمان معتمد، آنجا سری بزنید...»وقتی که می خوانی اش، شگفت زده می شوی، پر است از خلاف آمد عادت...، نمی دانی و نمی توانی حدس بزنی که سطرِ بعدی تو را کجا خواهد برد یا انتهای داستان به کجا ختم خواهدشد! طور ِدیگری به زندگی، اشیا و آدمها می نگرد...، آنگونه که اغلبِ ما عادت نداریم...یکی دیگر از ویژگی های کتاب، عکس های بکری است که خود نویسنده گرفته و به فراخور نوشته هایش در کتاب گنجانده است و زاویة دید ویژة او نسبت به جهان را می نمایاند.متن کتاب شامل یک مقدمه و سی ویک یادداشت ادبی-اجتماعی است که هر کدام نامی شاعرانه دارند، چون: حنای دنیا، کرررج بیااا، برای یکشنبه ها، لاک صورتی، درد استوارایستادگان، آقای نورپاش، مرنجاب، دلدانه های انار و ... .«کتابِ غار» کتاب ِ شگفتی و نو شدن هاست، اگر که آن را با چشم و گوشِ دل ببینیم و بشنویم.با هم بخشی از کتاب را می خوانیم:هیچ ساده نینگاریم سلامی که می گوییم، دستی که می فشاریم، مهری که می ورزیم.آدم ها، جنسشان جنس که باشد، اهلی می شوند آقاجان خوبی را. بعد کجای دنیا نوشته که محقّیم ما القا کنیم که یعنی دنیا خیلی هم جای خوبی برای نفس کشیدن نیست؟ اینکه دنیا کج و معوج باشد، هیچ هم عیب ندارد آقاجان. چه نیکوتر اصلاً ما به کار خودمان می رسیم. اصلاً ما را چه به کار دنیا هیچ وقت بوده؟ اما نفیِ پس از اثبات را هیچ گاه، هیچ کداممان، محقِّ تحمیلش روی دوشِ قرنِنازکِ قلبِ دیگری نیستیم. «اکرم سه روز بیمار بود.مادر اکرم به مدیر مدرسه نامه می نویسد...امروز باران بارید.امروز باران تند بارید ...