این کتاب مجموعه ای از پنج داستان بلند است که با نگاهی تازه به واقعه عاشورا نوشته شده است. اوج این داستان در روایت نخست این کتاب و از زبان یک تیمارکننده اسب بیان می شود، فردی که تمام زندگی اش را در کار تربیت و پرستاری از اسب گذرانده و به طمع به دست آوردن مزدی برای مهریه دختر دلخواهش که او را به خاطر شکست در یک مسابقه سوارکاری از دست داده است، پایش به لشکر عمرسعد باز می شود و در آنجا طمع به ذوالجناح می بندد، اما درنهایت او را چیزی جز جنون حاصل نمی شود. جنونی که ناشی از آن  چیزی است که در روز عاشورا از اسب و راکبش می بیند و... .