وقتی باورم شد
این کتاب داستانی است که با زبانی ساده و بیان جزئیات لازم نگاشته شده است. نویسنده داستان را با پرداخت مناسب شخصیت ها و توصیف عمیق ترین احساسات و افکار آن ها و همچنین با بیان دقیق جزئیات صحنه ها نگاشته تا خواننده را از ابتدا تا انتهای کتاب با خود همراه سازد. در داستان می خوانیم: «زنگ ساعت کوچکی که بر روی میز چوبی با رنگ روشن قرار داشت، به صدا درآمد. ساعت پنج و نیم صبح بود و اتاق را روشنی طلایی رنگی که فقط در بامدادان سان فرانسیسکو دیده می شود، پر می کرد».