معرفی کتاب کمیسر برونتی یاد می گیرد که هیچ کتابی را از روی جلد قضاوت نکند اثر دانا لئون مترجم سبا هاشمی نسب
در حال خواندن
0
خواندهام
5
خواهم خواند
4
توضیحات
چند کتاب ارزشمند از کتابخانه معتبری در قلب ویز ناپدید می شوند. کارکنان کتابخانه بر این باورند که محققی آمریکایی آن ها را دزدیده است ؛ اما برونتی به این نتیجه می رسد که نمی تواند به تنهایی این کار را کرده باشد. طی بازجویی برخی از مراجعان مرموز کتابخانه برونتی در ورطه رازهای شوم بازارسیاه کتاب های عتیقه می افتد و وقتی پرونده وارد مرحله دهشتناکی تری می شود ، برونتی چاره ای به جز زیرو کردن صفحاتی از گذشته ، برای برملا کردن حقیقتی مخوف ندارد.... « کتاب رویی را برداشت و بازش کرد.برونتی نزدیک تر رفت و صفحه سفید اول کتاب را دید. بعد دوتورسا کتاب را ورق زد و اوسمت راست ، چشمش به صفحه عنوان افتاد.صفحه پیش گفتار که حالا سرجایش نبود به شکل باریکهای سر به هوا خودنمایی می کرد. هرچند که این تکه کاغذ کوچک به هرچیزی به جز زخم وجراحت شباهت داشت ، برونتی بی اختیار با خودش فکر کرد کتاب درد کشیده است. »