رساله سیاسی اسپینوزا

رساله سیاسی اسپینوزا

رساله سیاسی اسپینوزا

باروخ اسپینوزا و 2 نفر دیگر
0.0 1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

0

شابک
9786001740305
تعداد صفحات
218
تاریخ انتشار
1398/4/30

توضیحات

        
رساله سیاسی یکی از مهمترین آثار اسپینوزاست.اسپینوزا در این کتاب که در آغاز فصل دموکراسی ناتمام می ماند پرسشی حیاتی را طرح می کند:آیا میتوان انبوهه را به جمعی بودن انسان های آزاد تغییر داد و نه به گرد آمدن بردگان؟اگر دو انسان نزد یکدیگر بیایند و نیروهایشان را به همدیگر ملحق کنند واجد نیرو و از این رو حق طبیعی بیشتری هستند تا این که تنها باشند و هر چه میزانی که به یک اتحاد شکل می دهد بزرگتر باشد حق بیشتری را با یکدیگر به دست خواهند آورند او این گونه حق را نه دیگر در گستره قانون که بر اساس توان تعریف می کند. 

      

یادداشت‌ها

قدرت اسپین
          قدرت اسپینوزا و سیاست رهایی‌بخش

بعید بود هم‌عصران اسپینوزا تحقق اندیشه‌‌های سیاسی نابهنگام و شگفت‌آور او را توانسته باشند به اندازه‌ی مردمان عصر ما لمس کنند. اسپینوزا در زمانه‌ای پیش از مارکس، پیش از تحقق جهانی‌شدن سرمایه، و پیش از تکنولوژی‌های مدرن، از قدرتی می‌نوشت که با خود زندگی یا هستی هم‌ارز و هم‌گستره است. معادله‌ی عجیب «هستی=حیات=قدرت=حق» به‌راستی دستاوردی است که به تنهایی می‌تواند اسپینوزا را شایسته‌ی همان جایگاهی سازد که دلوز به او نسبت می‌داد: شهریار فلاسفه. در تاریخ فلسفه‌ی سیاسی، بدون شک اسپینوزا تنها کسی بود که برای تبیین امر سیاسی و حقوق، آنها را نه همچون قلمرویی گسسته از دیگر قلمروها، که در مقام یک قلمروزدایی بی‌وقفه تعریف می‌کرد. در نظر اسپینوزا «حق طبیعی»، این مفهوم بنیادین فلسفه‌ی سیاسی، چیزی نبود جز خود وجود و قدرت بالفعل زیستن یک هستنده. هر موجودی همانقدر حق دارد که قدرت زیستن. قدرت مؤسس، قدرت بنیان‌گذاری که حقوق افراد را در یک جامعه‌ی سیاسی تعریف می‌کند، هم‌گستره با خود هستی است. اما خوانندگان رساله‌ی سیاسی باید چند سده صبر می‌کردند تا این بصیرت عظیم اسپینوزا را در جهان به وضوح مشاهده کنند: قدرتی که دیگر در انحصار یک حاکم متعال یا حتی یک واحد دولتی خاص نیست، بلکه در همه‌جا و همه‌ی لحظات زیستن منتشر است. اسپینوزا قرن‌ها پیش از فوکو و آگامبن بر این ویژگی قدرت تأکید کرده بود. قدرتی بدون مرکز، قدرتی مسلط بر سراسر لحظات حیات، قدرت تولید و بازتولید خود زندگی. اسپینوزا چند سده پیش از اختراع تکنولوژی‌های انضباطی و جامعه‌ی کنترلی دیجیتالی، تصوری دقیق از چنین قدرتی ترسیم کرده بود. اما این تازه آغاز راه است. برخلاف انتظار ما، او این قدرت فراگیر را یکسره قدرتی رهایی‌بخش و بنیانگذار می‌داند. در نظر اسپینوزا، هم‌گستره‌بودن حق و قدرت و هستی یک معنا بیشتر ندارد: دموکراسی. قدرت مردم در نظر اسپینوزا هرگز به نمایندگی یا بازنمایی در قالب نهادها فروکاسته نمی‌شود. آنچه امروز دموکراسی می‌نامیم، در نظر اسپینوزا چیزی جز انقیاد نیست. دموکراسی اسپینوزایی بیانگر قدرتی نامتناهی است، قدرت تأسیس بی‌وقفه‌ی حقوق و فتح مستمر قلمروها توسط انبوه خلق. این قدرتی است خودانگیخته، نامحدود، شبکه‌ای، و درونماندگار. قدرت برسازنده‌ی حقوق در نظر اسپینوزا چیزی جز انقلاب مستمر نیست. هر شکلی از نهادی‌سازی این قدرت بی‌وقفه توسط قدرت برسازنده‌ و وحشی انبوه خلق بازپس‌گرفته می‌شود. در نظر اسپینوزا، دموکراسی نه یک نهاد، که یک روند بی‌پایان است: روند بازتولید مستمر قدرت انبوه خلق.
        

0