کتاب حاضر، رمانی فارسی است که با زبانی ساده و روان و بیان جزئیات لازم نگاشته شده است. داستان با پرداخت مناسب شخصیت ها و توصیف عمیق ترین احساسات و افکار آن ها و همچنین با بیان دقیق جزئیات صحنه ها، نگاشته شده و خواننده را با خود همراه می کند. در داستان می خوانیم: «جاده ای باریک که اطراف آن با خشکی و زردی قشنگی پوشیده شده. طوری که مسیر، مثل ماری که داخل تمام خشکی ها خزیده و مرزی شده بین دو خشکی. هیچ رهگذری نیست. تا این که وانت به سرعت عبور می کنه و با افتادن در دست اندازی حلقه لاستیکی بدون متوجه شدن سرنشین وانت به بیرون پرت میشه و غلت خوران تصویر جدیدی رو تو سکوت جاده به وجود میاره».