قدری بیندیشیم! داستانهای کوتاه الهام بخش از نویسندگان گمنام

قدری بیندیشیم! داستانهای کوتاه الهام بخش از نویسندگان گمنام

قدری بیندیشیم! داستانهای کوتاه الهام بخش از نویسندگان گمنام

0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

0

خواهم خواند

0

در داستان «لطف پدر»، پسر منتظر هدیة فارغ التحصیلی خود از پدر است. او انتظار دارد که پدر یک اتومبیل کورسی به او هدیه دهد. سرانجام صبح زود فارغ التحصیلی پدر به او بسته ای داد که حاوی یک جلد چرمی کتاب آسمانی بود. پسر عصبانی شد و او را ترک کرد. سال ها گذشت و پسر در کسب و کار و زندگی خانوادگی موفق بود تا این که روزی خواست به دیدن پدر رود، اما تلگرافی دریافت کرد که خبر از فوت پدر می داد و این که طبق وصیت نامه همة دارایی اش را به او بخشیده است. پسر خود را به منزل پدر رساند و حین جست وجوی اوراق مهم پدر همان کتاب آسمانی را دید. در حین ورق زدن آن سوییچ یک اتومبیل با کارت خرید آن که به تاریخ فارغ التحصیلی او بود از داخل کتاب به زمین افتاد. کتاب حاضر شامل داستان های کوتاه و الهام بخش از نویسندگان گمنام و با عناوین «منتظر آجر باش»؛ «روز مادر»؛ «دو قورباغه»؛ «یک لیوان شیر» و... است.