بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

مرز

مرز

مرز

3.0
1 نفر |
0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

2

خواهم خواند

0

((تازگیا فکر می کنم ما می ایستیم یه جا. زندگی می آد قشنگ از رومون رد می شه. ما می خوایم نگهش داریم، نمی شه. مجبور می شیم خودمون رو آویزونش کنیم .نه ؟زندگی می ره می ره و هی دور می شه، ما رو هم تا یه جایی می کشه، بعد که می بینیم دیگه زورمون به ش نمی رسه، می خوایم یه اثری روش بذاریم، یه چیزی به ش بدیم که لااقل اگه خودمون درجا می زنیم، اونو با خودش ببره. می فهمی چی می گم ؟))به من گفته بودند، ریسه های خیال و رویا را که به هم ببافید، داستان ها متولد خواهند شد. رنگ به رنگ، مثل پارچه ها ، آن وقت زینت زندگی می شوند مثل همه ی چیزهای قشنگ.بعدها فهمیدم داستان ها زینت نیستند. پنچره هستند. پنچره هایی که زندگی را جور دیگری به ما نشان می دهند...