دگی من با وزش یک طوفان سهمگین که مرا به سوی جهنم راند، زیرو رو شد. درحالی که نه خطایی مرتکب شده بودم که سزاوار این عاقبت باشم و نه مشارکتی در این اتفاقات داشته ام. نمی دانستم در اطراف من چه می گذرد. اما این احساس درماندگی ای که در آن دست وپا می زدم، رفته رفته و به شکلی حیرت انگیز جایش را به حس مبارزه طلبی می داد...»زن جوانی که در اثر یک تصادفِ مرموز حافظه اش را ازدست داده و به همین دلیل هم بر او نام "گیزَم"(راز) نهاده اند، تنها یک خواسته دارد: می خواهد هویتش را بازیابد...گیزَم ابتدا در بیمارستان و سپس در یک کلینیک خصوصی بستری می شود. در فضای محدود کلینیک، با زن جوانی که درگیر ماجراهایی باورنکردنی شده و با دکتر اورهان که توجه خاصی به او دارد، آشنا می شود. مدتی بعد گیزم می تواند دری را که هویتش پشت آن محبوس مانده، اندکی باز کند. بعد از به دست آوردن حافظه اش، با توطئه ها، دسیسه ها، اتفاقات و نیز با ترکیه ای رو  به رو می شود که گرفتار گردباد سیاسی بزرگی شده که دارد این روزهای سرگیجه آور را به درون خود کشیده و با خود می برد.گره کور، زندگی زن جوانی را که در دوره ی حساسی از زندگی اش در میان چرخه ی بی رحم زندگی امروزی گیر افتاده، در قالب یک داستان گیرا، به همراه فلش بک هایی به گذشته بیان می کند.عایشه کولین در این کتاب نیز همچون دو جلد دیگر این سه گانه، تلاش و مبارزه  برای سرپا ماندنِ یک زن جوانِ بلازدهِ اما عاشق و غیرتمند را در روزهای پرتلاطم کشورش بازگو می کند.