نمی خوام، دوست ندارم، نمیخورم

نمی خوام، دوست ندارم، نمیخورم

نمی خوام، دوست ندارم، نمیخورم

علی منتظر و 1 نفر دیگر
0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

0

خواهم خواند

0

«شایسته» کوچولو دختر زرنگ و منظمی بود که به همه کمک می کرد. با وجود خوبی هایی که داشت به خوردن هله و هوله علاقة فراوانی داشت و غذاهای مقوی نمی خورد، در برابر اصرار پدر و مادرش برای خوردن غذای مقوی با آنها قهر می کرد. او روز شنبه در حالی که به شدت از خوردن غذاهای مقوی بیزار بود، وارد سرزمین خورشید خانم شد و آقا هویج را دید. آقا هویج از این که پسر کوچولویی چشمش ضعیف بود و هویج نمی خورد ناراحت بود. شایسته برای کمک به او با کاغذرنگی، قاب تلویزیونی درست کرد و از داخل آن برنامة شاد و جذاب خاصیت های آقا هویج را به بچه های سرزمین خورشیدخانم نشان داد و بچه ها، آقا هویج و توصیه های آن را دیدند. شایسته کوچولو روزهای دیگر به شیر پرچرب آقا سیب، خانم پیازچه، خانم کشمش، خانم میگو و... برخورد و توصیه های آنها را شنید و به اتفاق بچه های سرزمین خورشیدخانم تصمیم گرفتند که غذاهای مقوی بخورند. این کتاب مصور با موضوع تغذیه برای گروه سنی «ب» به نگارش درآمده است.