تنگناها: مردن چشم به راه بودن در «کرانه های راستی و درستی و حقیقت»

تنگناها: مردن چشم به راه بودن در «کرانه های راستی و درستی و حقیقت»

تنگناها: مردن چشم به راه بودن در «کرانه های راستی و درستی و حقیقت»

ژاک دریدا و 1 نفر دیگر
0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

0

خواهم خواند

0

آیا مرگ من شدنی است؟این پرسشی است که ژک دریدا در این کتاب می پرسد، کندوکاو و تحلیل میکند. «آیا مرگ من شدنی است؟» این پرسش را چگونه باید فهمید؟ چگونه و چه کسی میتواند آن را بپرسد، آیا میتوان آن را در قالب باز گفته آورد؟ آیا میتواند پرسش مناسبی باشد؟ و آیا میتوان آن را در لحظه درستی، در لحظه مرگ من» پرسید؟ یکی از تجربه های تنگناواری که در این نوشته به آن پرداخته میشود، تجربه ناشدنی و با این حال گریز ناپذیری است که «مرگ من» هرگز نمی تواند موضوع تجربه ای باشد که به درستی از آن من باشد، یا من بتوانم این تجربه را داشته باشم و آن را شرح دهم. با این حال هیچ چیز نزدیک تر از «مرگ من» به من نیست و هیچ چیز درست تر از آن، از آن من نیست.