داستان زندگی یوسف پیامبر (ع) در قرآن
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
"ساره"، همسر اول حضرت ابراهیم، در دوران کهنسالی، "اسحاق" را به دنیا می آورد. "یعقوب" فرزند اسحاق که هم چون او به نبوت رسیده، از دختردایی خویش صاحب فرزندی زیبا با نام "یوسف" می شود که به علت علاقۀ فراوان پدر به وی مورد حسادت برادران قرار گرفته و به چاه انداخته می شود. کاروانی وی را یافته و در مصر به قیمتی گزاف به عزیز آن دیار می فروشند. یوسف در منزل عزیز می بالد و در جوانی چون به خواهش زلیخا جواب رد می دهد، سال های بسیاری را در زندان سپری می کند. هنگامی که فرعون خوابی پریشان می بیند، چون خبر به یوسف می رسد و آن را به درستی تعبیر می نماید، از بند رها شده و به سمت عزیز مصر منصوب می شود. چندی بعد، برادران که دچار قحطی شده اند برای خرید آذوقه راهی مصر شده و یوسف آنان را بازمی شناسد و از آن ها می خواهد که در سفر بعد برادر کوچک خویش را نیز با خود همراه کنند. در سفر دوم، یوسف، خود را به "بنیامین" بازشناسانده و به ترفندی وی را نزد خویش نگاه می دارد تا پدر را به مصر بخواند. چون دیگر برادران یوسف را می شناسند با شادمانی نزد یعقوب پیر روان می شوند و خبر یافتن برادر را به وی داده و او و تمام خانواده را همراه خود به مصر می برند. در دربار عزیز مصر،کنعانیان چون جلال و بزرگی یوسف را مشاهده می کنند، تمامی بر وی سجده کرده و خواب سال ها پیش عزیز مصر تعبیر می شود. در این کتاب، داستان زندگی حضرت یوسف (ع) در قالب داستان بازگو شده است.