گفتن در عین نگفتن

گفتن در عین نگفتن

گفتن در عین نگفتن

3.0
1 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

0

یادداشت‌های مرتبط به گفتن در عین نگفتن

            رمزگشایی از خانه مخوف پیرمرد نقاش
قدیم‌ها در برخی محله های خانه ای بزرگ و اسرار آمیز وجود داشت که کسی تنها و مرموز در آن زندگی میکرد( امروزه به دلیل قدرت فضاهای مجازی و رسانه، معمولا کسی و یا مکانی مرموز باقی نمی ماند) و باعث کنجکاوی تمام اهل محل میشد. ((گفتن در عین نگفتن)) شرح یکی از آن خانه‌ها و اتفاقات اسرار آمیز درون آن است. ساکن خانه پیرمردی است در آستانه‌ی صد سالگی و وارث تمام املاک وگنجینه ی حاصل از سالها دزدی و راهزنی پدر. پیرمردی که به نقاشی اشتغال دارد و دارای شخصیتی چند گانه است. هنرمند، شاعر، فیلسوف و در عین حال قاتلی دقیق و تمیز که به راحتی و البته به کمک ثروت، خون را از دستانش به راحتی پاک میکند. ثروتمندی عیاش که در عین حال هیچ وابستگی به ثروت باد آورده اش ندارد.  هنر جناب مجابی در ساخت و پرداخت این شخصیت و قصه‌ها وحواشی پیرامون اوست. راوی اول شخص، با صداقت و ذکر جزئیات وارد گوشه‌های تارک و روشن زندگی خود می شود. لحن گفتار آنقدر صادقانه است که حتی در مواردی که راوی از ارطباتش با مردگان و آثاری که آنان بر زندگی اش می گذارند، سخن به میان میآورد، با منطق داستان همخوانی داشته و برای مخاطب قابل قبول است. شخصیت های فرعی نیز بسیار باور پذیرند و برخی به نوعی تیپ محسوب میشوند که با افراد مشابهشان در زندگی شخصی برخورد داشته ایم. به گونه ای میتوان گفت که نویسنده یک شخصیت خاص خلق کرده و تمام بار داستان و روایت آن را بر دوشش نهاده و برای باقی کاراکترهای قصه از تیپهایی از قبیل؛ بنگاهی سودجو، وکیل فاسد، رفیق لاشخور، همسر فریبکار، فامیل طمعکار، خدمتکار سوءاستفاده گر و ...  استفاده کرده است.  
لحن و زبان روایت و استفاده از نوع لغات وکلمات، به نسبت رمانهای امروزی، کمی فاخر و پرطمطراق است. در موارد اندکی هم شرح جزئیات کمی کسل کننده میشود. اما در مجموع این رمان از آن دسته کتابهایی است که میتوان بی وقفه خواند.
بخشی از متن کتاب: ((... من آنچه کشیده ام اگر نمی کشیدم چی از این دنیا کم میشد؟ چی به این دنیا اضافه کرده‌ام؟ اصلا چرا باید د به این دنیا اضافه میکردم؟ به گمان من بقیه موجودات طبیعت در طول زندگیشان فقط اسپرم و مدفوع خود را به این جهان اضافه میکردند. ا هرچه جز این دو قلم به دنیا بدهیم، این سیاره را با نکبت وجود خودمان بدبخت تر کرده‌ایم. ))